-
چهارشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۸، ۱۱:۴۰ ب.ظ
-
۷۵۵
یا
+دانلود مداحی با کیفیت بالا 200 مگابایت از سایت مدیا فایر
این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید
شرح مستند
«متولد اورشلیم» با صحبت از جشن «پوریم» آغاز شد. تا ذهن مخاطبان خود را به مساله دشمنی قدیمی ایرانیان و یهودیان توجه دهد. بلکه گریزی باشد به دشمنی امروزی کشور ایران با رژیم صهیونسیتی اسرائیل. مسألهای که در این چند سال از زبان نخست وزیر رژیم اسرائیل و رئیس جمهور آمریکا بارها بیان و در رسانههای داخلی و خارجی بازتاب قابل توجهای داشته است.
بعد از آن مستند به زندگی آقای دلاوری بعد از زمان انقلاب، روز قدس و دشمنی با اسرائیل پرداخته و از خصومت دیرینه کشور و مردمش با اسرائیل صحبت میکند. در ادامه روند مستند در جهت پاسخگویی به این سوال است که چرا مردم ایران و اسرائیل با یکدیگر دشمنی دارند یا به عبارتی پدر کشتگی دارند. در این مستند یهودیان اسرائیل با عنوان یهودیان صهیونیسم معرفی میشوند.
نکتهای که مخاطبان باید در وحله اول به آن توجه کنند آن است که تا مستند به پایان نرسیده، نباید درباره آن زود قضاوت شود. نکته دوم درباره ادامه دار بودن این مستند است که منجر به وارد نبودن برخی از نقدها و یا جبران آن موارد در شمارههای بعدی است.
در این مستند با افراد مختلفی مثل یک خاخام یا روحانی یهودی، خواننده، استاد دانشگاه که رشتهاش زبانشناسی ایرانی است، یک خبرنگار که قبلاً در اسرائیل سرباز بوده مصاحبه شده. در ضمن آن نیز به دو موضوع مهم مرتبط با بحث یعنی «جشن پوریم» و «هولوکاست» یا اردوگاههای کار نیز پرداخته است. اما بحث تا حدودی نیمه کاره میماند که به احتمال زیاد در شمارههای بعدی مستند به آن پرداخته خواهد شد.
مصاحبه شونده اولی «تامار» است که در ارتباط با ایرانیان بسیار محتاط بوده و علت آن را خطر سپاه پاسداران برای خودش اعلام میکند. نفر دوم یک خاخام یهودی به نام «آمنون» است. آقای دلاوری در صحبت اولیه خود درباره مناسک و آداب و رسوم آنان سوالهایی را مطرح و بعد موضوع برتری طلبی یهودیان را مورد سوال قرار میدهد. آمنون در پاسخ یهودیت را یک موهبت عنوان کرده و برتری و برگزیدگی یهودیان را به عنوان برگزیدگی در اجرای فرامین الهی تفسیر میکند. در پایان نیز میگوید دیگران هم میتوانند یهودی بودن را انتخاب کنند.
جالب است که حرفهای این خاخام یهودی و «کنعان»، فرد آخری که با او در این مستند مصاحبه میشود کاملاً تناقض دارد. با این که هر دو از اسرائیل و صهیونیسم هستند. البته این امر را نباید از نظر دور داشت که کنعان یک صهیونیست لائیک و خداناباور است و آمنون یک صهیونیست روحانی. همین نکته به ظاهر کوچک در این مستند به ما میگوید که صهیونیسم یک مذهب و سلوک دینی نبوده و تعابیر مختلفی از آن وجود دارد.
نفر سوم «عاصف» است. وقتی از او درباره صهیونیست بودنش سوال شد، او از حق داشتن کشور برای یهودیان و پیوند عاطفی و تاریخی یهودیان و سرزمین اسرائیل صحبت کرد. زمانی که از تجاوز یهودیان به فلسطین سوال شد او به شدت عصبی شد و بحث هولوکاست و جنگ جهانی دوم را بازگو و آن را دلیل حضور یهودیان در اسرائیل میدانست. در همین هنگام آقای دلاوری در پاسخ میگوید: ولی این دلیل نمیشود که یهودیان کشور خودشان را در درون کشور دیگری بنا کنند. عاصف نیز همچون سایر افراد مصاحبه شونده در این مستند اشغالگری و ظلم یهودیان را نادرست دانست ولی همچون سایر دوستان صهیونیستش در این مستند حق کشور داشتن یهودیان و موجودیت اسرائیل را تأیید کرد.
نفر چهارم «اِسوتا کُندیش» یک خواننده زن یهودی است که از گفتار و رفتار او کاملاً مشخص است که انسانی صلح طلب بوده ولی در عین حال قائل به حق داشتن سرزمین برای یهودیان است. با این حال او رفتار هم کیشان خود را نمیپسندد و اظهار تأسف میکند.
«کنعان» به عنوان آخرین فرد صهیونیست مستند که با او مصاحبه شده، جدا از این که یهودیت را دینی تبلیغی نمیداند، کاملاً رفتار یهودیان در اسرائیل را موجه دانسته و معتقد است که آنچه حرف تعیین کننده در این دنیا را میزند «زور» و «قدرت» است. حتی وقتی آقای دلاوری از او میپرسد که آیا میتواند کسی را بکشد، خیلی راحت میگوید بله، اگر لازم باشد این کار را میکند. جالب است که این حرف را در کمال خونسردی میزند به شکلی که حتی آقای دلاوری هم از این حرف تعجب میکند.
از دیگر نکات جالب و زیبای این مستند گره زدن مسأله اردوگاههای کار یا واقعه هلوکاست به اردوگاه صبرا و شتیلا فلسطینیان بود. به عبارتی این دو اتفاق را با هم مقایسه کرد.
نقد فرم مستند
نقاط قوت:
مستند با توجه به این که از نظر کات، پلانها و سکانسها با هم در یک توازن بودند، ریتم نسبتاً خوبی داشت. این امر باعث میشد تا مخاطب خسته نشده و مجبور نباشد یک پلان را به مدت طولانی تماشا کند.
نقاط ضعف:
از جهت تصویر برداری بخشی از سکانسها بر روی دست گرفته شده که در این حالت ما شاهد قاب بندی خاصی برای جذابیت بیشتر مستند نیستیم. تقریباً میتوانیم بگوییم خیلی عادی بوده و توقع نماهای جذاب تری داشتیم. حتی از لحاظ جلوههای بصری در تدوین کار نیز میتوان از جلوههای ویژه قشنگتری استفاده کرد.
اگر بخواهیم از لحاظ فرمی دقت کنیم امکان این بود که در انتخاب زاویه دوربین، نوع اندازه نما و نوع قاب بندی، بشتر دقت شود و از این طریق بتوانیم فضا را برای مخاطب جذابتر و قشنگتر کنیم.
از دیگر نقاط ضعف مستند «متولد اورشلیم» عدم نورپردازی درست برای مصاحبه گیرنده بود. شاید هم بتوان گفت که هیچ نورپردازی خاصی نداشت. حتی در یکی از صحنهها بکگراند کار «ساچوره» یا سوخته بود چرا که هیچ نور پردازی نشده بود. همچین جدای از نورپردازی، امکان بکگراند بهتری از نظر جلوههای بصری برای فضای مصاحبه وجود داشت.
مسأله بعدی درباره نوع تصویر برداری درون ماشین است که اگر با تجهیزات مناسبتری این کار صورت میگرفت، تصاویر بهتری داشته باشیم.
از طرف دیگر میتوان گفت که مستند یک کار رئال و واقعی بوده و طبیعتاً وقتی موضوع آن نیز رئال باشد ما نیازمند درام هستیم. اما ما در این کار شاهد درام نبودیم. چرا که هیچ چالش یا اوج و فرودی در این مستند نیست. در واقع کارگردان میتوانست با استفاده از نوع موسیقی و استفاده از تصاویر آرشیوی بیشتر این درام را ایجاد کند.
یعنی ما میتوانستیم از تصاویر آرشیوی بیشتری در مستند استفاده کنیم تا از این طریق هم ریتم مستند بالاتر برود و هم از نظر جلوه بصری جذابتر و هم زمان پلانها کمتر میشد. نقطه قوتی که باعث جلب مخاطب به مستند میشود ریتم بالاست. اگر ما در این مستند ریتم بالاتری میداشتیم یقیناً جذابیت بیشتری داشتیم.
در واقع با موسیقیهای بهتری که دارای اوج و فرود لازم بودند میتوان آن حس و حالت غم یا اضطراب و استرس را راحتتر به مخاطب منتقل کرد. در این صورت دیگر نیاز نبود از مصاحبه گیرنده یا همان آقای دلاوری «اکت» یا بازی بیشتری بگیریم.
از طرف دیگر آقای دلاوری میتوانست با سوالاتی با چلنج بیشتر، طرف مقابل را با چالش بیشتری مواجه کند و بازی بیشتری از آنها بگیرد.
البته در زمینه نوع تصویر برداری این امر را باید در نظر گرفت که ممکن است شرایط لازم و یا امکانات لازم برای آن صحنه یا موقعیت به نحو وافی و کامل محیا نباشد. بنابراین نقدهای مطرح شده از اهمیت و خوبی کاری چیزی کم نمیکند.
همچنین آقای دلاوری میتوانست به عنوان فرم اجرا و مصاحبه کننده، حرکات بدنی و چهره بهتر و جذابتری داشته باشد. به این بیان که حرفهای زده شده و اتفاقهای رخ داده را با رفتار و فرم بدنش راحتر به مخاطب انتقال دهد. به عبارتی اگر آقای دلاوری میتوانست فرم ممیک صورت خود یعنی نوع بازی با گونهها را با فضا هماهنگتر کند، در انتقال حس آن فضا به مخاطب قویتر عمل میکرد.
در تئاتر میگویند اگر میخواهی حسی را به مخاطب منتقل کنی باید با دست و بدنت علاوه بر زبان نیزصحبت کنی. آقای دلاوری با زبان به خوبی سعی میکرد که حس خود را القا کند ولی با فرم بدن و دستش آن گونه که باید موفق نبود.
نقد محتوایی
«متولد اورشلیم» اثری بدیع و نوع است که اطلاعات خوب و جالبی از فضای فکری مردم اسرائیل و کسانی که قائل به صهیونیسم هستند به مردم ایران و مخاطب میدهد. اما این مستند چندین اشکال عمده دارد.
اول این که در این مستند چندین گزاره و سوژه متفاوت مثل «صهیونیسم»، «جشن پوریم»، «هولوکاست یا اردوگاههای کار» و «ماهیت اسرائیل» مطرح شده که هر یک به تنهایی قابلیت ساخت یک مستند را دارند. چرا که هر یک از موضوعات، دارای ابعاد و نظرگاههای متفاوتی هستند.
دوم آنکه در ابتدای مستند هیچ تعرف دقیقی از صهیونیسم ارائه نشد و چنین به مخاطب القا شد که صهیونیسم در اسرائیل خلاصه شده، در حالی که اسرائیل وجه سیاسی صهیونسم است. به عبارتی صهیونیسم یک جریان است که محدود به یهودیان نیست. به طور مثال خاندان راکفلرها یهودی نیستند اما با خاندان یهودیان زرسالار صهیونیسم پیوندی تنگاتنگ دارند.
مسأله سوم جشن پوریم است. در این مستند هیچ اشارهای به ماهیت این مراسم نشد، این که این جشن یک مراسم ملی است مثل عید نوروز ما و یا تنها یک مراسم مذهبی است؟ نکته دیگری که درباره عید پوریم باید بیان شود آن است که به علت تاریخی بودن بحث عدهای از محققان در اصل وقوع چنین حادثهای و عدهای در حدود و وسعت آن نقدهایی دارند. به همین دلیل جا داشت حداقل در این مستند به این مطالب اشاره میشد و به اطلاعات سطی و پیش فرضهای مخاطب اکتفا نمیکردند.
مسأله بعدی که همچون پوریم قابل مناقشه است، هولوکاست بود. متاسفانه این مورد اگرچه در دورهای در داخل کشور جنبه سیاسی پیدا کرد ولی به تنهایی جای نقد و گفتمان فراوانی دارد. متاسفانه روند مستند به شکلی بود که هولوکاست را تایید کرد و در ضمن آن تنها اشارهای به گفتار برخی پژوهشگران شد. اگرچه در نهایت این مظلوم نمایی در مقابل عملکرد یهودیان در صبرا و شتیلا قرار گرفت.
اشکال پنجمی که به این مستند وارد است، عدم پرداختن درست به مسأله دشمنی ایران و اسرائیل و پاسخ دادن به این سوالات که این دشمنی وجه مذهبی دارد یا ملی؟ یا این که این دشمنی مختص ایران است یا سایر کشورها یا مردم جهان نیز چنین موضعی دارند.
نکته پایانی که باید در این مستند به آن توجه میشد، مصاحبه با خاخام یهودی بود. در یهودیت نیز همچون اسلام و سایر ادیان فرقهها و مذاهب گوناگونی وجو دارد. طبیعتاً عقاید متفاوتی هم خواهند داشت. اما این مصاحبه با خاخام یهودی در این مستند به شکلی است که گویی او نمایندهای از تمام مذاهب یهودی است. به شکلی که گویی عقاید تمام یهودیان اسرائیل یا صهیونیستهای مذهبی چنین است. چرا که حرفهایی که این خاخام یهودی درباره نژاد برتر و اینکه این دین قابل انتخاب کردن است کاملاً اختلافی است.
البته طبق نظر کارگردان مستند جای حرف علمی نیست اما باید خواطر نشان کرد که پرداختن به موضوع فلسطین و رژیم اسرائیل، از آنجایی که دارای ابعاد مذهبی، ملی و اخلاقی یا انسانی و یا حقوق بشری است جای تأمل و کار بیشتری دارد.
مستند جنجالی 18 +
نام مستند : انقلاب جنسی 3 ( Enghelabe Jensi 3 ) | کارگردان: حسین شمقدری
راوی : محمد دلاوری | تهیهکننده : محمدحسن مددی
مدیر تولید و ارتباطات: محسن اخوانفر | پژوهش: محمدحسن ناظمی اردکانی
مشاور محلی: حمزه امامی | طراحی: علی اکبر ظاعن
سال تولید: 1398 | مدت زمان : 51 دقیقه
صاحب اثر: موسسه فرهنگی آرمان مدیا
تیزر مستند :
این مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید
آیا مستند در جهت ترویج س ک س و بی بندباری ساخته شده است ؟
مستند انقلاب جنسی 3 ، تمام خطوط قرمزی را که تا به امروز در ایران داشته ایم را رد کرده است !
موضوع مستند روابط آزاد و عشق بدون پایبندی میباشد که در اروپا و بخصوص روسیه پذیرفته شده است ، مستند ساز پس از انقلاب جنسی 1 و 2 که سفرهایی به فرانسه ، هلند و انگلیس داشته در انقلاب جنسی 3 سفری به کشور روسیه میکند و داستان دختری را روایت میکند که بعد از داشتن 4 تا دوست پسر هنوز عشق واقعی خود را پیدا نکرده است و به گفته خودش همه او را به خاطر زیبایی و روابط جنسی میخواهند که دنبال عشق پایدار است.
مختصری از مستند :
در ابتدای مستند از دختران اروپایی سوال میشود که دوست دارید ازدواج کنید ؟ که در جواب همه آنها میگویند نه اصلا ؛ چندشم میشود ؛ ازدواج یه نوع برده داری است و هنگامی که ازدواج کنم نمیتوانم هرکاری انجام دهم !
وبسایتی هایی هست به نام کوچ سرفینگ که مثلا اگه شما بخوای مسافرت کنی و بری مسکو و چند شب بمونی ، یه عده آدم هستند که میزبانی شما را قبول میکنند ، البته نه برای رضای خدا ، بلکه میخوان با فرهنگ شما آشنا بشن .
داستان از اینجا شروع میشه گروه مستند ساز میرن خونه یه دختر روس به نام آنا که میزبانی را پذیرفته است و باهم جلوی یک فروشگاه ملاقات میکنند که همراه آنا به فروشگاه میروند و برای چند روز خرید میکنند …
در خانه دختر روسی گپ میزنند و آشپزی میکنند و حتی عبادت ! البته در پاکی و نجابت گروه مستند ساز نباید شک کرد و حتی هنگامی که آنا لباس س ک س ی میپوشد ، از او درخواست میکنند که ما مسلمان هستیم و این مستند قرار هست که در ایران پخش شود ، لطفا لباس پوشیده تری بپوش !
آنا که با دوست پسرش زندگی میکند ولی اکثر اوقات را دوست ندارد باهم باشند ، چون اینطوری راحت تر است و تا الان 4 تا دوست پسر داشته که 3 تاشون خیلی جدی بوده است .
تا اینکه شب میشود و گروه مستند ساز به هتلی که رزرو کرده اند میروند البته دختر اصرار زیادی بر موندن آنها در خانه او میکند و حتی برای آنها جای خوابی در کنار تخت خود قرار میدهد ، ولی خب گروه به دلیل مسائل شرعی نمیتوانند درخواست او را بپذیرند !
در بخش دیگری از مستند به سراغ دخترانی که در شب های زیبای روسیه در خیابان ها هستند میرود و از آنها راجبه تعداد دوست پسرهاشون میپرسه که با صداقت جواب میدن 5 تا و به راحتی بعد از مدتی با هم قطع رابطه و کات میکنند و سراغ دوست پسر جدید میروند !
جنبش عشق آزاد چیست ؟
الکساندرا کولونتای بنیان گذار عشق آزاد و یک مبارز حقوق زنان بوده است که هنوز هم بعد از چند دهه طرفداران خودش را دارد و کنار قبرش گل میگذارند ، در صورتی که در هتل های ایران حتی اجازه اتاق گرفتن دونفر بدون شناسنامه امکان پذیر نیست و اگه خودرو خود در مکان عمومی را با چادر بپوشانید ، این خلاف قوانین میباشد !
لنین وقتی حکومت میکرد جنبش عشق آزاد راه افتاد و مردم روسیه نیز با شعار مرگ بر حیا از این جنبش حمایت کردند و سواحلی لختی درست کردند ، توی اون دوران هنوز اروپای غربی نیز این اتفاقات نیفتاده بود … در این سواحل مردم لخت میشدند و بدن های همدیگه را میدیدند به همین علت افرادی که بدن های زشت و نافرمی داشتند کم کم از این جمع ها ترد و فاصله گرفتند و سایر افراد به ناچار برای حفظ فرم و سبک بدنشان مجبور به ورزش و رژیم غذایی درست میشدند !
زنان خیابانی که اکثر مشتریان آن ها مردان متاهل هستند !
در بخشی از مستند که داخل ایران است به خیابانی میرود که مکان استراحت و زندگی زنان خیابانی و روسپی است که دولت جمهوری اسلامی برای آنها پناه گاهی ساخته است و به نوعی آنها را پذیرفته است و بدون توجه به فساد آنها .
اما جالب است که بدانید اکثر مشتریان آنها مردان متاهل میباشند ! ولی دلیل آن این است که این مردان عشق واقعی را در خانه تجربه نمیکنند ، که البته این عشق را نیز با این زنان خیابانی تجربه نخواهند کرد ولی دنبال آرامش گمشده هستند …
قرآن میگه عشقت را به همسرت در روز 3 بار ابراز کن
چطور در جامعه ما برای آموزش رانندگی چند دوره و امتحان وجود دارد ، اما برای ازدواج دو تا جوان را بدون کوچکترین آموزش و مهارت عشق ورزی میفرستیم زیر یک سقف ؟
هر چند عشق تان را ابراز میکنید ؟
این سوال را از زنان و مردان ایرانی وقتی پرسیده میشود ، اغلب آنها یا از بیان آن خجالت میکشند و یا اینکه سالهاست که به همسر خود نگفته اند ، اما در روسیه وقتی از افراد سوال میشود ، اکثر آنها هر روز این را به همسر و یا عشق خود ابراز میکنند…
پسر و دختر وقتی میخواهند ازدواج کنن باید با ویژگی های روحی ، جسمی و جنسی جنس مخالف خود آشنا شوند …
نکته درست اینه که عشق را ثابت نگه دار ولی عشق ورزی را یاد بگیرید و اگه یاد نداری برو کلاس و آموزش ببین ، اگه به فکر حفظ رابطه خود و همسر هستید.
متاسفانه در ایران زنان و مردان متاهل میشوند ، دیگه به خود نمیرسند و حتی تناسب اندامشان بهم میخورد ، ورزش نمیکنند و در نتیجه دچار اضافه وزن میشوند ، اما در صورتی که در اکثر جوامع پیشرفته اینطور نیست و مردان و زنان برای تناسب اندام و ورزش و سلامتی خود تا آخر عمر برنامه دارند و وقت میگذارند.
در انتهای مستند از آنا سوال میشه که نظرت را درباره قطع رابطه با دوست پسرت بگو ، دختر روس اولش میگه که نمیشه ، خیلی خصوصی است ولی بعد با اندوه صحبت میکنه و میگه هر قطع رابطه منو ضعیف تر میکند و صادقانه دوست دارم مردی را پیدا کنم که با من تشکیل خانواده بده ، کسی که مسئولیت منو به عهده بگیره و با اون دنیا را بسازی و حس کنی ، همه خودت رو بهش بدی و اون هم همه خودش را به من بده و سپس گریه اش میگیرد …
عشق باید پیوندش محکم باشه ، عشق پایدار برای همیشه …
نقد مستند :
1 – مستند ساز سعی در بیطرفانه بودن فیلم کرده است و تا حدودی تصمیم گیری را به ذهن مخاطب واگذار کرده است.
2 – انقلاب جنسی 3 با اینکه به سختی مجوز پخش گرفته است ولی سعی در این داشته که مسائل جنسی را بدون سانسور بیان کند.
3 – مستند ساز و راوی هردو جوان هستند و این باعث ارتباط گیری بهتر با افراد شده است ، از طرفی با سفر کردن به کشور روسیه از نزدیک با حقایق روبرو شده است.
4 – اکران مستند در دانشگاه ها و استقبال جوانان از آن نشانه موفقیت رسالت مستند ساز است.
5 – دختری روسی که برای مستند انتخاب شده ، یک نمونه کوچک میباشد و بهتر بود از نزدیک با چند دختر دیگر نیز ارتباط داشت.
6 – در مورد تاریخچه بنیان عشق آزاد و روابط بدون پایبندی در روسیه کم صحبت شده است ، که بهتر بود بیشتر از 10 دقیقه در این مورد صحبت میشد.
7 – سن ازدواج دختران در ایران 24 و در روسیه 25 سال است و علاوه بر آن فرهنگ جامعه ما با روسیه و اروپا خیلی متفاوت است و در همه مسائل نمیشود مقایسه انجام داد.
این مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید
این آهنگ به خوانندگی «حسین حقیقی» و آهنگسازی «شجاعت شفایی» بر روی شعری از «سیدجواد پرئی» ساخته شده است.