کتاب ، ماجرای فردی است که برای دقایقی قیامت را تجربه میکند....
با خواندن این کتاب از چهار چوب زندگیتان فراتر می روید و انسانی تر زندگی میکنید. کتاب ، روایت رزمنده ی مدافع حرمی که در اثر یک عارضه برای جراحی به بیمارستان رفته و دچار ایست قلبی می شود و به مدت سه دقیقه تا احیا وارد برزخ شده و تمام وقایع عالم پس از مرگ را مشاهده می کند ، از خارج شدن روح از جسم تا حسابرسی اعمال و سرگذشت اموات خود و دوستان همرزمش چه پس از شهادت یا قبل از آن
سه دقیقه در قیامت، شروع تغییر :
سه دقیقه در قیامت برای هر شخصی میتواند نقطهٔ آغازی باشد برای تغییر. با خواندن این کتاب از چهارچوب زندگیتان فراتر میروید و انسانیتر زندگی میکنید.
آقایی میگفت من نزدیک شاید ۲۰ میلیون تومان را به بیت المال برگردوندم وقتی این کتاب را خوندم
تجربهای نزدیک به مرگ که توجه به نماز، گره گشایی از کار مردم و نیت خالصانه را برای سرانجامی نیک روایت میکند.
«سه تا عمل را بهم گفتن این کارها را انجام بدی به عمرت افزوده میشه. یکی صله رحم، یکی کار برای رضایت خدا و سومی این که زیارت اهل بیت»
کتاب "سه دقیقه در قیامت" جزو پرفروش ترین کتاب این روز هاست.
سال ۱۳۹۶ سفری به اصفهان داشتیم. آنجا از یک دوست عزیز که یکی از فرماندهان سپاه بود، شنیدم که ماجرای عجیبی برای همکارشان اتفاق افتاده. ایشان میگفت: همکار ما جانباز و از مدافعین حرم است.
او در جریان یک عمل جراحی، برای مدت ۳ دقیقه از دنیا میرود و سپس با شک ایجاد شده در اتاق عمل، دوباره به زندگی بر میگردد. اما در همین زمان کوتاه، چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است! همکار ما برای چند نفر از رفقای صمیمی، ماجرایش را تعریف کرد، اما خیلی نمیخواست ماجرایش پخش شود.
در ضمن، از زمانی که اتفاق افتاده و از آن سوی هستی برگشته، اخلاق و رفتار فوق العاده خوبی پیدا کرده!
مشتاق دیدار این شخص شدم. تلفن تماس این شخص را گرفتم و چندین بار زنگ زدم تا بالاخره گوشی را برداشت. نتیجه چندین بار مصاحبه و چند سفر و دیدار و… کتابی شد که پیش روی شماست.
البته ساعتها طول کشید تا ایشان را راضی کنیم که اجازه چاپ مطالب را بدهند. در ضمن، شرط ایشان برای چاپ کتاب سه دقیقه در قیامت، عدم ذکر راوی ماجرا بود. در کتاب سه دققه در قیامت سعی بر اختصارگویی بوده است و برخی موارد که راوی راضی به بیانش نبوده را حذف کردیم.
سه دقیقه در قیامت، تجربهای هنگام عمل جراحی :
سه دقیقه در قیامت شرح حال کسی است که حین عمل جراحی دنیایی متفاوت را تجربه کرده است. این کتابترسناک نیست اما تکان دهنده هست و حواس ما را به روابطمان با آدمهای دور و برمان جمعتر میکند.
«اعمال خوبم به خاطر شوخیهای بیش از حد و صحبتهای پشت مردم و غیبتها نابود میشد و اعمال زشت من باقی میماند»
راوی کتاب که نمیخواهد از او نامی برده شود به توصیهٔ دوستان شهیدش راضی به نقل سرگذشتش شده و از مراحل حسابرسی در کتاب اعمالش سخن گفته.
«ایشون حرف از کتاب اعمال میزنه، ما از بچگی برامان گفتن نامهٔ اعمال. به قرآن که مراجعه کردم دیدیم میگه کتاب اعمال، اقرا کتابک
معاد، حقالناس :
کتابی که یادآور یکی از اصول دین یعنی معاد است و توجه مخاطب را به بیت المال و حق الناس جلب میکند.
«ایشون میگه مثلا ده پانزده تا کتاب یک نفر تو ادارهٔ ما وقف کرده بود، من از این کتابها استفاده میکردم و به سربازها و به دیگران میدادم بخونن. بعد از یک مدت کتابها را بردم جای دیگه. دیدم اون جا استفاده نمیشه برگردوندم سر جاش. گفت به من گفتن اگر کتابها را بر نمیگردوندی تو زمینه حق الناس به همهٔ اون کسانی که بعدا میومدن و سراغ این کتابها را میگرفتن بدهکار بودی، مدیون بودی.»
این کتاب توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی به چاپ رسیده است و نویسنده این کتاب بنا به دلیل خاصی نخواسته است که نامش فاش شود ، اما در صحت گفتار این نویسنده افراد بزرگی از جمله شهید جواد محمدی ، شهید عبدالمهدی کاظمی ، شهید یحی براتی ، شهید سجاد مرادی و شهید مرتضی زارع که از شهدای مدافع حرم هستند ، تایید کرده اند.
کتاب "سه دقیقه در قیامت" جزو پرفروش ترین کتاب این روز هاست.
کتاب سه دقیقه در قیامت ، سه دقیقه در قیامت ، دانلود رایگان کتاب سه دقیقه در قیامت ، دانلود کتاب سه دقیقه در قیامت
پ-و-ر-ن استار آمریکایی به مردم ایران چه پیشنهادی میدهد ؟
مستند ایکسونامی که راوی داستان آن خود پ-و-ر-ن استار معروفی بوده است حال در قالب گفتگویی دوستانه از تجربیات خود مستقیم با ما سخن میگوید ، میشل مارن از نحوه ورود خود به صنعت پ-ورن و راهی که رفته از سختی ها و روزگاری که گذرانده و حرف های نزده خود و آرزویی آزادی های جنسی که خیلی از مردم ایران انتظار آن را میکشند ولی برای آمریکایی ها مثل آب خوردن در دسترس است ، میگوید.
اکران مستند در مشهد !
جالب است بدانید که برخلاف میل خیلی و در کمال ناباوری این مستند در دو سانس در سینما هویزه مشهد نیز اکران شد که همچون شهرهای تهران و اصفهان پرشور بوده است ، بعد از آن دیگر در هیچ سینمایی اکران نشد و فقط اکران محدود در چند دانشگاه انجام شده است.
ساخت این مستند حدود 2 سال و نیم زمان برده است و گروه مستند ساز سفری به کشور آمریکا داشته اند.
مختصری از مستند :
مستند با جمله ای تاریخی از جرج سانتایانا شروع میشود ؛ آنان که گذشته را نمیتوانند به یاد بیاورند ، محکوم به تکرار هستند و اعلام هشدار فیلم برای بزرگسالان است و بیماران قلبی ، روحی ، زنان باردار و دارای سابقه سقط جنین لطفا تماشا نفرمایند.
ماجرا از ایمیل کارگردان مستند به میشله مارن ( michelle maren ) شروع میشه که در ابتدا این پ-و-ر-ن استار کنجکاو میشه و میگه شما کی هستید ؟ و از کجا با من آشنا شدید ؟ مستند ساز خود را معرفی میکند که من اهل ایران و ساکن تهران هستم و کارشناس اجتماعی هستم که تحقیقاتی در تاریخ س ک س آمریکا انجام داده ام و قصد دارم که مستند بسازم و شما در آن راوی و نقش اصلی را داشته باشید .
خانوم پ-ورن استار ، در ابتدا کمی تعجب و از اسم ایران میترسد ، چون ایران را نام بمب اتم ، تروریست و تظاهرات های مرگ بر آمریکا ، حجاب اجباری ، احمدی نژاد و ظریف میشناسه ، تا اینکه مستند ساز کلی تصاویر و کلیپ های س ک س ی که در ایران رخ داده و در صفحات اینستاگرام نیز مشخص است را برای میشل میفرستد و او از این ها تعجب میکند و میگوید با این آزادی های جنسی که من در ایران میبینم به خفه قان شک میکنم ، زنان شما که با حجاب میتوانند قهرمانی فوتسال آسیا را بدست بیاورند اما در آرزوی تماشای فوتبال مردان در ورزشگاه ها هستند ( #دختر_آبی ) و در میابد که ایران نیز در مراحل اولیه انقلاب جنسی است و در آینده نزدیک به آزادی جنسی میرسد ، پس قبول میکند و در مستند حضور میابد.
شغل شریف پ-ورن استاری !
اسم من میشل مارن است و در نیوجرسی آمریکا زندگی میکنم ، در رشته ارتباطات درس خوانده ام ، من چند شغل دارم ، نویسندگی ، رقاص ، مدل و بازیگر ، اما نه آن بازیگری که شما فکرش را میکنید به من میگویند بازیگر س ک س ی ( فیلم بزرگسالان ) نمیدونم شما در مورد من چه فکر میکنید و به من چه اسم هایی میدهید ولی شغل من در آمریکا محترم است ، حق بیمه دارم و در 2 مسابقه زیبایی نیز برنده شده ام.
صدای من را از بزرگترین مرکز س ک س و آزادی جنسیتی جهان میشنوید …
سانسور در آمریکا !
سال 1985 در آمریکا نیز مثل ایران امروز فیلم ها را سانسور میکردن و حتی اگه لباس شنا های اون زمان مارو میدید میفهمیدید که علاوه بر زنان مردان نیز مجبور بودن با لباس کامل شنا کنند ، در آن ایام زنان حتی حق رای ، گرفتن حقوق و باز کردن حساب بانکی را نداشتن !
حتی زمانی بین 1919 تا 1933 در آمریکا دوره منع مشروبات الکلی بود و شیشه های مشروبات الکلی را مثل ایران میشکستند !
دختران دانشجو حق دیر آمدن شب به خوابگاه را نداشتند اگر نه به خانواده هایشان تلفن میزدند ، وسایل پیشگیری و هر گونه قرص ضدبارداری غیر مجاز بود ، سقط جنین جرم بود ، دختران و پسران را از ارتباط و دوستی میترساندند ، همه این پیشگیری ها برای یه چیز بود ، آن هم قضیه س ک س بود !
در ادامه مستند به فردی روانی به نام کینزی اشاره میکند که س ک س و انواع نامشروع آن را در آمریکا گسترش داد
کینزی چگونه از مردم و کودکان نیز بهره کشی جنسی کرد ؟
گسترش ایدز در آمریکا چگونه بود ؟
مجله پلی بوی ( play boy ) چگونه شکل گرفت و تمام حرمت ها شکسته شد ؟
به رسمیت شناختن همجنس بازان از کی شروع شد ؟
افراد و گروه های مذهبی در آمریکا به خودشان آمدند و دلسوزی میکردند که این آزادی های بی حد و مرز جنسی مغز کودکان جامعه را نابود میکند ! اما کسی به حرفشان حتی گوش نمیکرد …
صحیت های آخر میشل مارن (پ-ورن استار سابق) : من اون زمانا مثل یک سگ بودم که برای زنده ماندن مجبور بودم به هر ذلت و خفتی تن بدم !
شما مردم ایران برای تفریح و شنا توی دریایی دارید لباساتون را در میارید که سالهاست سونامی اش از ما رد شده ، مردم وقتی از قوانین خدا پیروی کنن میتونن شادی واقعی را تجربه کنند.
نقد مستند :
1 – مستند پس از مدتی سختگیری ها توانست مجوز پخش را بگیرد البته فقط در اکران های محدود دانشگاهی و اینترنتی و هرگز در رسانه ملی پخش نشد.
2 – مستند ساز سعی کرده تمام حرف هایش را بدون تعارف و سانسور بزند که البته این در نوع خودش قابل تحسین است ، از طرفی سفر کارگردان به آمریکا و از نزدیک بررسی شرایط و ساخت مستند سختی های خودش را داشته و سعی نکرده مثل خیلی از مستند سازها به تصاویر آرشیوی و دورکاری رضایت دهد.
3 – مستند ایکسونامی به نوعی تکمیل کننده مستند های انقلاب جنسی ساخت حسین شمقدری است که این دفه کارگردان با کمک به استناد تاریخی ایالت متحده آمریکا ، سعی در روشن کردن زوایای پنهان دارد.
4 – محور اصلی ایکسونامی یه بازگیر پ-ورن میباشد به همین خاطر افرادی ایراد میگیرند که این فرد نمیتواند راوی شخص مثبتی در سپردن مغز و فکر مخاطب باشد ولی باید توجه کرد که مخاطب این مستند افراد بالای 18 سال هستند و حتما برای نتیجه گیری درست باید تا آخر مستند را تماشا کرد و زود قضاوت نکرد.
5 – مستند قصد توهین و یا بدنشان دادن جوامع غربی را ندارد ، از طرفی در این انقلاب جنسی ما نیز وارد شده ایم و ما باید با چشمانی باز تصمیمات بهتری بگیریم.
( سوالات بی پرده از دانشجویان دختر ایرانی و خارجی )
مستند مشق روز ، یه روایت جنجالی اجتماعی است که سوالاتی بی پرده از دختران دانشجو در ایران و خارج کشور میکند که ارزش تماشا دارد.
تیزر مستند :
مستند ساز ( حسین عابدی ) که خود حدود 10 سال است که در آلمان مشغول تحصیل است و در حال حاضر دانشجوی مهندسی برق دانشگاه هانوفر است ، و این باعث شده که بخواهد با ساخت مستندی به تفاوت انتخاب رشته میان دانش آموزان ایرانی و آلمانی اشاره کند که ریشه در دیدگاه سنتی ایرانیان دارد که باعث میشود در انتخاب رشته و آینده شغلی خود ، اشتباه کنیم...
چرا در ایران بر خلاف آلمان تمام دانشجو ها و دانش آموزان دنبال شغل های دولتی و پشت میزی هستند ؟
در صورتی که در آلمان ، استعدادها به درستی شناسایی میشوند و دانش آموزان و دانشجویان معتقد هستند که از هر شغلی میتوان پولدار شد ...
مدت زمان این مستند 20 دقیقه که به کارگردانی حسین عابدی در آلمان و ایران تولید شده است.
به درخواست تهیه کننده مستند لینک دانلود رایگان حذف گردید ، لذا برای حمایت از صاحب اثر از لینک های زیر مستند را قانونی دانلود فرمایید
( روایت هایی خوانده نشده از زندگی شهید مهدی زین الدین)
کتاب «تنها زیر باران» روایت هایی خوانده نشده از زندگی شهید مهدی زین الدین فردی که با درخواستش تحصیلش در دانشگاهای فرانسه مورد موافقت قرار گرفته بود اما ....
این اثر کوشیده است با روایت هایی نو و دست اول به برهه های کم تر خوانده شده زندگی شهید مهدی زین الدین بپردازد.
تفاوت متن این کتاب با کتبی که در حوزه زندگی این شهید نوشته شده در این است که تنها زیر باران با رعایت یک سیر تاریخی سعی کرده هر روایت را در زمان خود بیان کند؛ بدین ترتیب توانسته تصویر نسبتا جامعی از فراز و نشیب های حیات فرمانده لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) ارائه دهد.
این کتاب در قطع رقعی و در 312 صفحه به رشته تحریر درآمده و از سوی انتشارات حماسه یاران وارد بازار شده است.
در بخشی از کتاب آمده است: «میخواست ادامه تحصیل بدهد. قصد داشت برود خارج. به دانشگاه های معتبر جهان درخواست پذیرش داده بود. چون امام پاریس بودند برای دانشگاه های فرانسه هم فرستاد. مدارکش را که پست کرد، رفت دنبال یادگیری زبان. انگلیسی را یاد گرفت. زبان فرانسه را تازه میرفت که از پاریس برایش نامه آمد. با درخواستش موافقت کرده بودند. همه کارهایش را راستوریس کرد تا برود. فقط مانده بود بلیط هواپیما بگیرد که...»
مهدی زین الدین، در اوج جوانی و با وجود تجربه کم در عرصه مدیریت و جنگ، تبدیل به یکی از شاخصترین فرماندههای آن سالها میشود و این یکی از مهمترین دلایلیست که باید به خاطرش، از زین الدین گفت و از زین الدین شنید. زین الدینی که رهبر معظم انقلاب در توصیفش میگوید که او ستارهای درخشان بود و فقدانش ما را داغدار کرد.
خاطرهای که در ادامه میآید برشی از کتاب تنها؛زیرباران است؛ روایتی عجیب از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین :
« هیجانزده پرسیدم: «آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم کوتاهی کرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. یک بار دیگر چهرهی درخشانش را کاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا که میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد.ـ قاسم، من خیلی کار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس.هولهولکی گشتم دنبال کاغذ. یک برگهی کوچک پیدا کردم. فوری خودکارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»ـ بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا کن.» برگه را گرفت و امضا کرد. کنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش کردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو که سید نبودی!»ـ اینجا بهم مقام سیادت دادن.از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»
من قالیچه سلیمانم ، اگه با من همراه بشی تو را به کربلا پیش اربابم حسین میبرم.
کلیپ زیبای هدیه امام رضا (ع) به مناسبت ولادت امام حسین (ع) برای سالروز تولد کادر درمان و واکنش مدافعان سلامت در بیمارستان ها ، همه کسانی که تمام بیمارستان های ایران را حرم کرده اند (در مقابله با کرونا ) ، تقدیم شده است.
( خاطرات شهید حمید سیاهکالی مرادی از زبان همسرش فرزانه سیاهکالی )
«یادت باشد»کتابی است که میشود ساعتها با آن خندید و روزها با آن اشک ریخت. کتاب را که ورق میزنی انگار برایت همه شهدا تصویر می شوند و تازه میفهمی آنهایی که فدایی زینب شدند، چقدر شبیه هم هستند.
کتابی که رهبر معظم انقلاب فرمودند: باید داستان زندگی قهرمانان آن در تاریخ ثبت شود.
توصیه میکنم ادامه مطلب را حتما بخوانید.
این کتاب چند سالی هست که جزو پرفروش ترین کتاب های ایران میباشد.
قصه حول دو جوان متدین دهه هفتادی است که ماجراهای گوناگونی را در طی رسیدن به هم و بعد از آن در طول زندگی مشترک طی میکنند. روایتی از دو جوان عاشق که پا بر امیال نفسانی میگذارند و علی رغم سختی ها مانع یکدیگر نمیشوند.
سبک قصه به گونه ای نوشته شده است که نه تنها ملال آور نیست، بلکه خواننده خود را در درون قصه می بیند و انگار او نیز مثل حمید و فرزانه از نزدیک این ماجراها را مشاهده میکند.
اگر کسی این کتاب را از ابتدا تا انتها بخواند، قطعا به دو نکته زیر اعتراف میکند:
یک داستان عاشقی است که تا الآن در هیچ سریالی ندیدهام
امکان ندارد که این کتاب را تا آخر بخوانی و خندهها و گریههای عمیقی نداشته باشی
به قدری همسر بزرگوار شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی داستانهای مختلف از ابتدای آشنایی با این شهید که پسر عمهاش میشود را با جزئیات تعریف میکند که شما مانند یک سریال میتوانید هر شب در درون ذهنتان این تصاویر دقیق را به صورت یک فیلم واضح مشاهده کنید و حسابی لذت ببرید. اما این سریال واقعی است و نمیتوانی آخر آن بگویی که همهاش داستان بود و بازیگران آن الآن صحیح و سالم هستند. آخر داستان با تمام وجودت دوست داری که ای کاش این سریال بود و یک داستان تخیلی تا تمام رنجهای همسر شهید را در فراع عزیزش حس نکنی و هر زمان یاد آن میافتی، شرمنده این شهدا و خانوادههای عزیزشان نشوی اما چه میشه کرد که این داستان واقعی است.
در کتاب یادت باشد تمام داستانهای آشنایی شهید حمید سیاهکالی عزیز با همسرشان تا روزهای بعد از شهادت را از زبان همسرشان میخوانید و تنها راوی این کتاب ایشان است که الحق و الانصاف کار بزرگی کردند که باعث تولید این اثر زیبا، دلنشین و سرشار از درسهای زندگی شدند.
در این چند شب که این کتاب زیبا را میخواندم، لحظات خاص و شیرینی را تجربه کردم و خیلی درسها از زندگی این شهید بزرگوار و همسرشان گرفتم که از همسر شهید و تمام دستاندرکاران تولید کتاب یادت باشد کمال تشکر را دارم و امیدوارم این کتاب به زودی به تمام زبانهای زنده دنیا چاپ شود تا مردم دنیا کمی از عشق واقعی را بفهمند.
بخشی از متن کتاب :
لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب (س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم»
از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: یادم هست! یادم هست! -یادت باشه (دوستت دارم) +یادم هست (منم دوستت دارم)
خداوند برای هر کس
همون قدر وجود دارد
که او به خداوند ایمان داره ...
---------------------
این سایت پیش کشی است به نگاه نازنین شما عزیزان
امیدوارم مطالبم براتون مفید باشه
---------------------
لازم به ذکر است این سایت به هیچ سازمان و نهادی وابسته نمی باشد