-
جمعه, ۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۵ ب.ظ
-
۵۵۲
مستند کوتاه دخترک فقط موقع نماز چادر می پوشید...(چند فریم فکر)
مستند کوتاه دخترک فقط موقع نماز چادر می پوشید...(چند فریم فکر)
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت:
ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... غلط میکنی تو و هفت جد آبادت، خجالت نمیکشی؟
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحشهای مرد عصبی شود و عکسالعملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد:
خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد ...
همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...
+آسیب شناسی هرزه بینی در ادامه مطلب ...
هرزه بینی(مبتذل بینی)
داشتن شهوت از ویژگی های انسان است، ولی در صورتی وجود این غریزه مفید است که به صورت متعادل اداره شود. افراط در شهوت، عقل را ضعیف می کند و انسان را به وادی هوای نفس و گناه وارد می نماید. دستورات اسلام به گونه ای است که هم باعث حفظ این نیرو می شود و هم آن را کنترل می نماید و به حفظ تعادل آن توصیه می کند؛ زیرا انسان در مسیر سعادت و بهروزی و رسیدن به قرب الهی نیازمند ابزارها و زمینه های است که او را پاداش داده و آماده سازد. چشم و گوش و سایر ابزار معرفتی خود را کنترل نماید تا عقل و فکر او را به تسخیر نگیرد، چون طبیعی است که چشم، شاهد تأثیرات عمیق و فوری است که از آهنگ و فیلم های مبتذل برمی خیزد، بر دل می نشیند و در قلب شور و هیجان بر پا می کند، تا آن جا که این ارتعاشات سوار بر احساس آدمی او را به وادی خیال، شهوت، فساد و بی بند و باری سوق می دهد. این پیشامد موجب می شود که عقل از محاسبات جدی، دقیق و واقع بینانه به دور بیفتد، و در نهایت به پژمردگی، ستم یا افسردگی در انجام وظایف دینی و الهی (فردی و اجتماعی) منتهی شود. به اتفاق همه دانشمندان علم اخلاق، رمز خوشبختی و سعادت حقیقی بشر در کنترل اعضاء و جوارح و تعدیل احساساتش نهفته است که از آن به عدالت تعبیر می شود و آن به معنای واقعی کلمه در منطبق کردن مسیر زندگی با راه خدا که صراط مستقیم است خلاصه می شود، زیرا روح آرامش و اطمینان آن جاست.
اختلال «هرزه بینی» در دنیای مجازی که از ارمغان های تکنولوژی رسانه ای دوره پست مدرنیزم، نقش بی بدیلی در ایجاد، تشدید و تو سعه آن دارد، متعلق به قشر جوان و یا یک گروه سنی خاص نیست بلکه موضوعی است که براحتی می تواند بر هر گروه سنی، جنسی، ملیتی، گروه های فرهنگی و حتی مذهبی تأثیر گذار باشد. با چنین رفتارهایی باید قبل از اینکه غیرقابل کنترل شوند، مقابله کرد. هرزه بینی هم مثل چیزهای دیگر، عادتی اعتیادزا است که خیلی زود از کنترل خارج می شود. باور این نکته ضروری است که هرزه بینی و هرزه نگاری تنها تولید و مشاهده جنسی نیست بلکه اعتیادی است که همچون مواد مخدر، ویرانگر و دارای درجات مختلف می باشد.
تعریف هرزه بینی
«هرزه بینی» به معنای استفاده (غالبا مشاهده) مطالبی است مستهجن که از لحاظ جنسی آشکار هستند و عمدتاً به قصد تحریک جنسی ارائه می شوند که اغلب دارای سه خصیصه هستند:
1- به طور کلی، خواهان یک علاقه شدید (وقیح، هولناک، بی شرمانه یا شهوانی) جنسی هستند؛
2- ارتباط جنسی را به شیوه ای آشکار و آزار دهنده توصیف می کنند. (به عبارت دیگر، از معیارهای جامعه کنونی فراتر می روند و توصیفاتی از ارضا یا فعالیت جنسی را بیان می کنند)؛
3- به طور کلی فاقد ارزش ادبی، هنری، سیاسی و علمی هستند.
همانگونه که می دانید ملاک قبولی اعمال در قیامت، همراهی عمل با نیت تقرب به خدا (در عبادات) و تطابق ظاهر آن عمل با دستور شرع است. در زمان غیبت ائمه (علیهم السلام) منشاء دستورات شرعی (به فرموده خود معصومین) فقها و مراجع عظام تقلیدند. پس ملاک قبولی اعمال، مطابقت آن با دریافت اجتهادی (برای مجتهد) و تبعیت آن از فتوای مرجع تقلید (برای غیر مجتهد) است؛ به نظر مراجع عظام در این مورد نگاهی بیاندازیم:
همه مراجع بزرگوار تقلید بر این باورند که: «نگاه به فیلم های محرک و شهوت انگیز، جایز نیست و بین مجرد و متأهل تفاوتی ندارد»1
تصاویر و عکس های شهوت انگیز نیز به همین حکم ملحق شده است.
ایشان حتی به بهانه تحریک جنسی (مقدمه آمیزش جنسی با همسر) نیز چنین رفتاری را جایز نمی دانند: «تحریک شهوت با نگاه به فیلم هاى مبتذل و جنسى، جایز نیست»2
علت شناسی
این ناهنجاری رفتاری (هرزه بینی ) از نظر روانشناسان دارای علل عدیده ای میباشد مثل : آسیب های زمان کودکی ، استرس و فشارهای عصبی،رؤیاپردازی های شهوانی ،رفتارهای نامتعارف والدین آشنایان و دوستان و ... که ما در صدد بیان یک به یک آن ها نیستیم و در پی آسیب شناسی این مشکل هستیم .
آسیب شناسی
برخی آثار فاجعه آمیز این انحراف را می توان اینگونه برشمرد: این فیلم ها اثرات مخربی را در بافت خانوادها و به تبع آن در جامعه دارد و باعث تخریب بنیان های ارشی فرهنگی و اعتقادی افراد میشود غریضه جنسی که به خودی خود سرکش و قوی هست با دیدن این صحنه ها سر به طغیان بر میدارد دیگر نه زوجین از هم راضی میشوند و نه ازدواج مشکل را حل میکند افراد تنوع طلب شده و وقاحت این امر در نظرشان از بین میرود و مشکل به اینجا ختم نمی شود و روح و روان شخص را تخریب کرده و نابود میسازد .
این تصاویر چنان در ذهن ببیننده نقش می بندد که مدتهای مدید جلوی چشم می ماند در این جا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، «مک گاف» در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافته های او (که بسیار ساده شده اند) نشان می دهند که خاطرات تجربه هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه نگاری و هرزه بینی را توصیف کند.
پژوهشگران آلمانی معتقدند که اعتیاد به دیدن صحنه های مستهجن سبب انزوا و دوری فرد از اجتماع و کاهش روابط اجتماعی او می شود.
دیدن عکس ها و فیلم های مبتذل، به ویژه جوانان را، در یک حال تحریک دائم قرار می دهد تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنان و ایجاد هیجان های بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی می گردد.
این گناه، پیوند انسان با خدا را سست و در صورت استمرار، این پیوند را قطع و ایمان او را زایل می گرداند؛ غریزه جنسی انسان را به طور افراطی تحریک کرده؛ او را از فعالیت های مثبت انسانی بازداشته؛ به سمت ارتکاب فحشا و منکرات سوق می دهد. بدین وسیله انسانیت انسان که سرمایه وجودی انسان است را از او سلب می کنند.
محروم شدن از شیرینی و لذت انس با خدا: هشیار بودن این تصاویر در ذهن و مرور دائمی و ناخودآگاه آن، حضور قلب را در عبادات به خطر می اندازد و تکرار نافرمانی خدا، بهره رابطه با او را از لذت می اندازد.همانگونه که روایات نیز بر این امر تصریح دارند، ولنگاری جنسی و ارتباطی، باعث بروز قساوت قلب می شود و مرگ معنوی قلب را درپی دارد.
و اما عذاب های فوق تصور برای این گناه بی شرمانه هرچند عرصه قیامت، صحنه بروز تمامیت فرد است که عمل و رفتار نیز در آن دارای نقش است اما همانگونه که عرفا و فلاسفه اسلامی بیان داشته اند، تمامیت انسان به روح و نفس اوست. حال حال روحی که تمام توانمندی های خود را فراموش نموده و تنها به بعدی حیوانی، آن هم به شکلی نامعقول و نامشروع، پرداخته است، چگونه خواهد بود؟ کاشته های مزرعه کوچک دنیا، وقتی به وسعت بینهایت آخرت، گسترده می شود، این همه تأثیرات روحی و جسمی، چه نمایی خواهد داشت؟
درمان
قبل از هر توصیه ای لازم است این موضوع مهم را به شما عزیزان یاد آوری کنم که در روانشاسی یک اصل هست که هر چه انسان را از چیزی بر حذر دارند و به شکل تحکمی مانع او شوند بیشتر جذب آن چیزی میشود که از آن نهی شده است مثلا در فضای اینترنت دقت کنید برای جذب مخاطب بیشتر مثلا می نویسند (بالای 18 سال) و اذهان ناخود آگاه به طرف آن هجوم می برند و بنا بر همین اصل الآن ما هر چه به خود و دیگران بگوییم نکن ،نبین،نرو، بدتر میشود .
چه باید کرد؟: بهترین راه اینست که ذهن را مشغول داریم دیگر جنبه هایش را پرورش دهیم تا آن جنبه ای را که مایل به حذفش هستیم در تنگنا قرار گیرد مثلا ذهن را به فعالیت واداریم مثل حل جدول
دیدن فیلم های جذاب و سالم مطالعه و عبادت ، ذهن را به هر چیز عادت دهیم همان جنبه برایش پر رنگ می شود و در همان راستا حرکت میکند مثلا افراد چاق اکثر اوقات دارند به خوراکی ها فکر می کنند و اینکه چیزی پیدا کنند و بخورند اگر ما خود به مطالعه عادت دهیم و به مطالعه مان جهت دهیم مغز ما به طور خودکار سایر جوانب را محدودتر می کند.
ببینید مولای ما اما علی (علیه السلام) چقدر زیبا فرموده اند که: «نفس را مشغول نگاه دارد، که اگر چنین نکنی، او تو را مشغول [خود] خواهد کرد».
نصب تصاویر معنوی در خانه نیز به گونه ای که جلوی چشم باشد مفید است.
و مهم تر از همه اینکه به خدا پناه ببریم و خود را دعا کنیم «ربّ انّی اَعوذُ بِک مِن هَمَزاتِ الشّیاطین و مِن خُطُوات الشیاطین». و از توکل به خدا و توسل به ائمه (علیهم السلام) غافل نشوید.
جوانک شاگرد بزاز ، بی خبر بود که چه دامی در راهش گسترده است. او نمی دانست این زن زیبا و ثروتمند ، که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می کند ، عاشق دلباخته اوست و در قلبش ، توفانی از عشق وهوس برپاست.
روزی همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا کردند. آنگاه به بهانه این که پارچه ها سنگین است ، نمی تواند تا خانه آن را به دست بگیرد و پول نیز همراه ندارد. گفت:
« پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد و در خانه به من تحویل دهد و پولش را بگیرد.»
مقدمات کار ، پیش تر از سوی زن فراهم شده بود. خانه از نامحرمان خالی بود و جز چند خدمتکار رازدار ، کسی در خانه نبود.
محمد بن سیرین ، که عنفوان جوانی را می گذراند و از زیبایی بهره مند بود، پارچه ها را بر دوش گرفت و همراه زن شد. تا قدم به خانه گذاشت ، در از پشت بسته شد . او را به داخل اتاقی مجلل راهنمایی کردند.
محمد منتظر بود که خانم هر چه زودتر بیاید و جنس را تحویل گیرد و پول را بپردازد . انتظار به طول انجامید . پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را آراسته بود. پا به اتاق گذاشت.
جوان زیبا ، بی درنگ فهمید که دامی برایش گسترده اند. گمان کرد که با موعظه و نصیحت یا خواهش و التماس ، خانم منصرف می شود ، اما دید این کار ، خشت بر دریا زدن است.
خانم زیبا ، عشق سوزان خود را برای محمد شرح داد. به او گفت:« من خریدار اجناس شما نبودم ، خریدار تو بودم!»
جوان ، زبان به نصیحت و اندرز گشود و از خدا و قیامت سخن گفت ، ولی در دل زن اثر نکرد. التماس و خواهش کرد ، فایده نبخشید. زن گفت: چاره ای نیست باید کام مرا برآوری و همین که دید محمد در عقیده خود پا می فشارد ، تهدید کرد و گفت:
« اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی ، فریاد می کشم و می گویم این جوان نسبت به من قصد بدی دارد. آنگاه معلوم است که بر سرت چه خواهد آمد.»
موی بر بدن جوان زیبا راست شد. از یک سو ، ایمان و عقیده و پرهیزکاری به او فرمان می داد که پاکدامنی خود را از کف ندهد و از سوی دیگر ، سرپیچی از تمنای زن ، به بهای جان و آبرو و همه چیزش تمام می شد. چاره ای جز تسلیم ندید.
اما ناگهان اندیشه ای همچون برق از خاطرش گذشت. فکر کرد یک راه باقی است. باید کاری کنم که عشق این زن به نفرت تبدیل شود و خود از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم ، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را بپذیرم.
پس به بهانه مستراح ، از اتاق بیرون رفت و با سر و لباس آلوده به نجاست بازگشت و به سوی زن آمد. تا چشم زن به او افتاد. روی در هم کشید و بی درنگ او را از منزل بیرون کرد.
منبع: داستان راستان، شهید مطهری، ج 2، ص 53.
موسی بدون توشه راه و سفر، با پای پیاده به سوی مَدْین روانه شد و فاصله بین مصر و مدین را در هشت شبانهروز پیمود، در این مدّت غذای او سبزیهای بیابان بود و براثر پیادهروی پایش آبله کرد، هنگامیکه به نزدیک مَدْین رسید، گروهی از مردم را در کنار چاهی دید که از آن چاه با دلو، آب میکشیدند و چهارپایان خود را سیراب میکردند، در کنار آنها دو دختر را دید که مراقب گوسفندهای خود هستند و به چاه نزدیک نمیشوند، نزد آنها رفت و گفت: «چرا کنار ایستادهاید؟ چرا گوسفندهای خود را آب نمیدهید؟»
دختران گفتند: «پدر ما پیرمرد سالخورده و شکستهای است، و به جای او ما گوسفندان را میچرانیم، اکنون بر سر این چاه مردها هستند، در انتظار رفتن آنها هستیم تا بعد از آنها از چاه آب بکشیم.»
در کنار آن چاه، چاه دیگری بود که سنگی بزرگ برسر آن نهاده بودند که سی یا چهل نفر لازم بود تا با هم آن سنگ را بردارند، موسی ـ علیه السلام ـ به تنهایی کنار آن چاه آمد، آن سنگ را تنها از سر چاه برداشت و با دلو سنگینی که چند نفر آن را میکشیدند، به تنهایی از آن چاه آب کشید و گوسفندهای ان دختران را آب داد، آنگاه موسی، از آنجا فاصله گرفت و به زیر سایهای رفت و به خدا متوجّه شد و گفت:
«رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ؛ پروردگارا! هر خیر و نیکی به من برسانی، به آن نیازمندم.»[1]
امانتداری و پاکدامنی موسی ـ علیه السلام ـ
دختران به طور سریع نزد پدر پیر خود که حضرت شعیب ـ علیه السلام ـ پیامبر بود[2]، بازگشتند و ماجرا را تعریف کردند، شعیب یکی از دخترانش (به نام صفورا) را نزد موسی ـ علیه السلام ـ فرستاد و گفت: «برو او را به خانه ما دعوت کن، تا مزد کارش را بدهم.»
صفورا در حالیکه با نهایت حیا گام برمیداشت نزد موسی ـ علیه السلام ـ آمد و دعوت پدر را به او ابلاغ نمود، موسی ـ علیه السلام ـ به سوی خانه شعیب حرکت کرد، در مسیر راه، دختر که برای راهنمایی، جلوتر حرکت میکرد، دربرابر باد قرار گرفت، باد لباسش را به
بالا و پایین حرکت میداد، موسی ـ علیه السلام ـ به او گفت: «تو پشت سر من بیا، هرگاه از مسیر راه منحرف شدم، با انداختن سنگ، راه را به من نشان بده. زیرا ما پسران یعقوب به پشت سر زنان نگاه نمیکنیم.»
صفورا پشتسر موسی آمد و به راه خود ادامه دادند تا نزد شعیب ـ علیه السلام ـ رسیدند.
ملاقات موسی ـ علیه السلام ـ با شعیب ـ علیه السلام ـ و مهماننوازی شعیب ـ علیه السلام ـ
شعیب ـ علیه السلام ـ از موسی ـ علیه السلام ـ استقبال گرمی کرد و به او گفت: «هیچگونه نگران نباش از گزند ستمگران رهایی یافتهای، اینجا شهری است که از قلمرو حکومت ستمگران فرعونی، خارج است.»
موسی ـ علیه السلام ـ ماجرای خود را برای شعیب ـ علیه السلام ـ تعریف کرد، شعیب ـ علیه السلام ـ او را دلداری داد و به او گفت: «از غربت و تنهایی رنج نبر، همه چیز به لطف خدا حل میشود.»
موسی ـ علیه السلام ـ دریافت که در کنار استاد بزرگی قرار گرفته که چشمههای علم و معرفت از وجودش میجوشد، شعیب نیز احساس کرد که با شاگرد لایق و پاکی روبرو گشته است.
جالب اینکه: نقل شده هنگامی که موسی ـ علیه السلام ـ بر شعیب وارد شد، شعیب در کنار سفره غذا نشسته بود و غذایی میخورد، وقتی که نگاهش به موسی (آن جوان غریب و ناشناس) افتاد، گفت: «بنشین از این غذا بخور.»
موسی گفت: «اَعُوذُ باللهِ؛ پناه میبرم به خدا.»
شعیب: چرا این جمله را گفتی، مگر گرسنه نیستی؟
موسی: چرا گرسنه هستم، ولی از آن نگرانم که این غذا را مزد من در برابر کمکی که به دخترانت در آبکشی از چاه کردم قرار دهی، ولی ما از خاندانی هستیم که عمل آخرت را با هیچ چیزی از دنیا، گرچه پر از طلا باشد، عوض نمیکنیم.
شعیب گفت: «نه، ما نیز چنین کاری نکردیم، بلکه عادت ما، احترام به مهمان است.» آنگاه موسی کنار سفره نشست، و غذا خورد.[3] در این میان یکی از دختران شعیب ـ علیه السلام ـ گفت:
«یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمِینُ؛ ای پدر! او (موسی) را استخدام کن، چرا که بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی همان کسی است که نیرومند و امین باشد.»[4]
شعیب گفت: «نیرومندی او از این جهت است که او به تنهایی سنگ بزرگ را از سرچاه برداشت و با دلو بزرگ آب کشید، ولی امین بودن او را از کجا فهمیدی؟»
دختر جواب داد: در مسیر راه به من گفت: پشتسر من بیا تا باد لباس تو را بالا نزند، و این دلیل عفّت و پاکی و امین بودن او است.[5]
ازدواج موسی ـ علیه السلام ـ با دختر شعیب ـ علیه السلام ـ
شعیب ـ علیه السلام ـ به موسی ـ علیه السلام ـ گفت: «من میخواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار (چوپانی) کنی، و اگر تا دهسال کار خود را افزایش دهی محبّتی از طرف تو است، من نمیخواهم کار سنگینی بر دوش تو نهم، اِن شاءَ الله مرا از شایستگان خواهی یافت.»
موسی ـ علیه السلام ـ با پیشنهاد شعیب موافقت کرد.[6]
به این ترتیب موسی ـ علیه السلام ـ با کمال آسایش در مَدْین ماند و با صفورا ازدواج کرددر برنامه «آبی آسمانی» که شنبه 93/4/21 به مناسبت روز عفاف و حجاب روی آنتن پخش زنده شبکه تهران رفت ،وقتی مجری برنامه از خانم آتسوکو هوشینو(فاطمه) که به تازگی به اسلام ناب محمدی (ص) گرویده است سوال کرد :«چرا با وجود محصولات الکترونیکی ژاپنی با کیفیت ، لوازم خانگی ساخت ایران را برای خانه تان خریدید ؟ » وی در پاسخ گفت:«به دلیل تقویت اقتصاد کشور شیعی !». خانم هوشینو به رهبر معظم انقلاب نیز خیلی علاقه دارد و منزلش را نزدیک بیت رهبری انتخاب کرده تا هر روز نماز را به امامت رهبر معظم انقلاب بخواند.
+ دانلود کلیپ با حجم 11 مگابایت
یا
+دانلود کلیپ با حجم 8 مگابایت
در همین راستا می توان به شش فیلم ضدایرانی اشاره کرد که اطلاعات سطحی کارگردان و نویسنده درباره جامعه ایران و تحریف واقعیات ویژگی مشترک همه آنهاست.
در ادامه مطلب...
تنوع طلب باشید و به همسرانتان خیانت کنید !!!
از منظر بسیاری از کشورهای دنیا حتی اروپایی، پیامد ماهواره، جهانی شدن (بخوانید آمریکایی شدن) روش زندگی است. نزدیک به اکثر برنامههای ماهواره ای با سنت و فرهنگ ایرانی و اسلامی در تضادند و اثرات مخرب روحی و روانی فراوانی بر مخاطبان ایرانی میگذارند که البته این، یکی از مهمترین تاکتیکهای غرب در جنگ نرم علیه ارزش های اسلامی و ایرانی است.
در واقع بهترین پایگاه برای ایجاد تغییرات فرهنگی در جوامع از جمله پذیرش فرهنگ مهاجم، تغییر فرهنگ اصلی مردم توسط شبکههای مختلف ماهوارهای است که این کار به تنش در جامعه و تغییر باورها و رفتارهای دینی منجر شده و زمینه تهاجم فرهنگ و کم رنگ شدن فرهنگ داخلی را در بر خواهد داشت.
یکی از حوزه های تاثیرگذاری ماهواره ها، خانواده ها و مسایل خصوصی همسران است. ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به همسر و البته شوهر به زن این روزها به شدت از سوی ماهواره ها دنبال می شود و آنها تا نابودی کامل فرهنگ وفاداری همسران دست از تلاش برنخواهند داشت.
در کشور ما بیشتر زمانی مساله خیانت مطرح می شود که فردی با وجود داشتن همسر، با فرد دیگری هم رابطه غیراخلاقی داشته باشد. اما دقیق تر این است که بگوئیم حتی فکر کردن به شخص دیگری جز همسر، صحبت کردن هر روزه با او، پیامک زدن مداوم به او یا برقراری رابطه دوستانه مستمر از طریق چت کردن با او هم می تواند خیانت به همسر محسوب شود. حتی اگر فردی در ذهن خودش عاشق فرد دیگری جز همسرش باشد و آن شخص سوم هم از این عشق بی خبر باشد، باز هم نوعی خیانت در زندگی زناشویی رخ داده است.
مثال معروفی است که میگوید اگر میخواهید جامعهای را ویران و نابود کنید، خانوادهها را هدف قرار دهید اگر توانستید بنیان خانواده را سست کرده و آن را به فروپاشی نزدیک نمایید، نابودی و اضمحلال جامعه دور نخواهد بود. غربیها با آگاهی از نقش و جایگاه خانواده در سلامت و صیانت از جامعه برای تأمین هدفهای سیاسی و اقتصادی خود و تسلط بر جوامع میکوشند خانواده را نابود و بنیان آن را سست کنند تا سلامت و سعادت عمومی به خطر افتد.
به این منظور آنها میخواهند با ترویج و عادیسازی بیبندوباری، عفاف زدایی و از میان بردن نگاه عفیفانه مرد و زن در خانواده؛ میان زن و شوهر اختلاف ایجاد کرده و پایبندی و وفاداری آنان را به تعهدات زناشویی سست کرده بر روابط خانوادگی و ساختار خانواده تأثیر گذاشته و اسباب فروپاشی آن را فراهم سازند.
غرب به خوبی میداند زمانی میتواند بنیان خانواده را نابود سازد که تعهدات زناشویی را سست و تضعیف نماید. در اهمیت تعهدات زناشویی همین بس که از نظر اندیشمندان، تعهد زناشویی، قویترین و پایدارترین عامل پیشبینی کننده کیفیت و ثبات رابطه زناشویی است.
در آموزههای دینی و در فرهنگ اصیل ایرانی هم وفاداری، تعهد، گذشت و عشق، پایههای اصلی استحکام خانواده است. قرآن شریف تاکید بسیار دارد که پایه و اساس زندگی خانوادگی مودَت، رحمت و محبت است و زن موجب آرامش است. چنانکه میفرماید: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (از جمله نشانههای قدرت او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید که در کنارشان آرام گیرید و در میان شما محبت و شفقتی قرارداد، بیتردید در این [تدبیر عجیب] نشانههایی است برای مردمی که میاندیشند (روم: 21).
در خانوادههایی که روابط بین فردی بر اساس مهر و محبت، عطوفت و صمیمیت برقرار است، نشاط و شادی حاکم میشود و هیچگاه ناامیدی پیش نخواهد آمد.
پژوهشها نیز نشان میدهد بین تعهد زناشویی و ارزشهای فرهنگی، رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد و بین پایبند نبودن به ارزشهای فرهنگی با تعهد زناشویی، رابطه معکوس و معناداری وجود دارد، یعنی زوجینی که به همسر و ازدواجشان، تعهد و پایبندی بیشتری دارند، میزان پایبندی بیشتری نیز نسبت به ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جامعه نشان میدهند.
با همه این اوصاف:
در اغلب فیلمها و سریالهای ماهوارهای هدفهای ذیل دنبال میگردد:
• زدودن تقوا، شرم و حیا
• عفاف زدایی (از میان بردن نگاه عفیفانه مرد و زن در خانواده).
• نابودسازی وفاداری، تعهد، احساس مسئولیت و پایداری افراد خانواده نسبت به هم.
• ترویج تفکر آزاداندیشی مطلق و ایجاد فضای آزادی مطلق در خانواده
• ایجاد حس رقابت جنسی (لیبرالیسم جنسی) زن و شوهر نسبت به یکدیگر. (یعنی آنها به جای اینکه انیس و مونس هم باشند به صورت رقیب یکدیگر نمایش داده میشوند و نسبت به هم وفاداری، تعهد و پایبندی ندارند).
• پایبند نبودن به اصول زندگی مشترک و طلاقهای بیشمار بر اثر آشنایی با جنس مخالفِ دیگر.
• ترویج وقاحت به جای قباحت و کنار زدن و از بین بردن بسیاری از حجابهای اخلاقی، دینی و شکستن قبح و زشتی از بسیاری مسائل، به ویژه در زمینههای جنسی و خشونت.
• نمایش مسایل خلاف اخلاق و عرف چنان تکرار میشود که به مرور زمان قباحت و کراهتش میریزد.
• زیور عفاف به عنوان یک عامل مخرب جلوه داده می شود.
• ترویج گسترده خیانت زن به مرد در جهت عادی سازی اینگونه خیانت و از بین بردن قبح شدید آن در جامعه.
• تاکید بر خیانت در سریالهای شبکههای ماهوارهای به گونهای است که پس از مدتی قبح این مسئله در اذهان عموم کمرنگ شده و بینندگان دیگر از تماشای روابط سراسر دروغ و خیانت اظهار تحیر نمیکنند.
نتیجه آنکه
خانواده، نقش مهمی در انسجام اخلاقی، همبستگی اجتماعی، سلامت فردی و عمومی، تحقق جامعه سالم، تربیت اجتماعی و... دارد و آنچه باعث تقویت و تحکیم بنیان خانواده میشود، مناسبات و روابط سرشار از عشق و محبت، احترام و همکاری، تعهد و وفاداری، صداقت و اعتماد و درستکاری پاکدامنی است.
اما ماهواره به شدت تلاش دارد با ترویج لذتجویی و کامیابی، فردگرایی، بیبندوباری، بدحجابی و شکستن قبح خیانت و بیوفایی، روابط خانوادگی را دگرگون کنند تا کانون خانواده ها فروپاشد.
ترویج خیانت در خانواده باعث از بین رفتن فضای اعتماد، سست شدن تعهد، دلبستگی و علاقه زن و شوهر به هم تبدیل روابط خانوادگی به روابطی سرد، بی مفهوم، گنگ و خالی از احساس و عاطفه، رواج بیبندوباری و بیقیدی شده و در نتیجه شاهد تغییر روابط خانوادگی و سست شدن بنیان خانواده میگردد.
روایت یک روانشناس از تاثیر مخرب ماهواره روی تنوع طلب کردن افراد
دکتر قرهباغی که یک روانشناس خانواده است در این باره می گوید: من به کرات مراجعهکنندگانی داشته ام که ماهواره را منبع مشکلات خود ذکر میکنند؛ به یاد دارم خانمی با گریه به من میگفت: همسرم شب تا صبح به دیدن ماهواره بهویژه فیلمهای مستهجن مشغول است و وقتی مانکنها در برنامهای نقش ایفا میکنند، همسرم سریع من را صدا میزند و میگوید: «منظورم این اندام است، باید این شکلی بشوی.»
وی در ادامه تاکید کرد: این زن از چهره و اندام خوبی برخوردار بود، اما متاسفانه همسر وی به هیچ وجه او را نپسندیده و مدام از وی ایراد میگرفت، من جلسات متعددی با این مرد صحبت کرده و گفتم: برای زنان زیبای ماهواره میلیونها دلار هزینه شده است، شما برای همسرتان چقدر هزینه کردهاید؟، اما او به هیچ عنوان زیر بار نمیرفت.
وی اظهار داشت: متاسفانه سرانجام این زوج به طلاق ختم شد و من نیز مخالفت زیادی نکردم، چراکه به لحاظ اجتماعی و روحی، آنها سالها قبل از هم جدا شده بودند، در حالی که آن زن تلاش زیادی برای حفظ زندگی خود کرد.
باید توجه داشت که نمایش هرچه بیشتر خانوادههای بیسامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی خانوادههای ایرانی یکی از مهمترین اهداف برنامههای ماهواره است.
متاسفانه یکی از ناهنجاری هایی که در اکثر کشورها وجود دارد، مساله آزار خیابانی دختران و زنان از طریق متلک پرانی به آنهاست. یکی از کشورهایی که در این زمینه آمار بسیار بالایی دارد، آمریکاست. بطوری که کمتر دختر و زنی در این کشور از متلک پراکنی روزانه بی بهره است.
ساپورت دیگه از مد افتاد!!!
حدوداً سه سال پیش بود که ساپورت تنگ و چسبان به عنوان مد در ایران مطرح شد و عدهای هم که جوگیر مد بودند سریعاً ازین مد که مغایر ارزش های اسلامی و ایرانی بود تبعیت کردند.
حالا بعد از سه سال ساپورت دیگه از مد افتاده ولی چرا هنوز عده ای ازون استفاده می کنند؟ نکته جالب اینجاست وقتی بهشون می گفتیم چرا می پوشین؟ جواب می دادند مده و دوستداریم طبق مد تیپ بزنیم.
ساپورتی ها حتی تو گرمای تابستون با پوشیدن ساپورت تنگ شرشر عرق می ریختند و می گفتن برا این می پوشیم که ساپورت خنکه ولی بازم همون آدما توی زمستون سرد هم این مدل تنگ و نازک رو پوشیدند.
همه این ها نشون میده اون عده ای که هنوز ساپورت از مد افتاده رو می پوشند از اولش هم به دنبال مد و خنکی و راحتی نبودن بلکه دنبال جلب توجه و جذب نگاه های هرزه بوالهوسها به سمت خودشون بودند.
همین ساپورتی ها در مقابل انتقاد ها می گفتند به ماچه؟ مرد ها نگاهاشون رو حفظ کنند اما حالا با گذشت سه سال و از مد افتادن ساپورت نشون دادن اونا برعکس دنبال جذب نگاه ها بودند تا عقده کم دیده شدن خودشون رو به نوعی جبران کنند.
راستی خانم ساپورتی، بی کلاسی نیست هنوزم پوششی که از مد افتاده رو می پوشی؟؟؟ حالا امل کیه؟؟؟
پی نوشت : خواهرم تو دختری از جنس سیبی، نگاه برای تو کم است، نگاه مریض که جای خود دارد، پس زیبایی درونی خود را پیدا کن و دل بخر...