این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت رسمی شده است


108 متلک و آزار جنسی برای یک دختر در خیابان های نیویوررک + کلیپ

  • ۷۲۸
108 متلک و آزار جنسی برای یک دختر در خیابان های نیویورک + کلیپ

 
 
نیویورک رکورد زد؛ 10 ساعت و 108 متلک برای یک زن
خیلی ها فکر می کنند که متلک پرانی و آزار ها جنسی فقط مربوط به کشورهای جهان سوم و مسلمان می باشد که در آن حجاب بانوان بیشتر رعایت می شود که از نظر این افراد به خاطر این محدودیت این متلک ها و آزار ها جنسی بیشتر است ، اما حالا کلیپی را که یک دختر آمریکایی برای 10 ساعت در چند محله شهر نیورک آمریکا پیاده روی می کند با وجود این که شاید لباس های این دختر در عرف جامعه آمریکا تحریک کننده نباشد ، باز هم متلک ها و آزار های زیادی به او وارد می شود که این خود نشان از این است که باور افرادی که می گویند این نوع متلک ها و آزار ها جنسی مخصوص کشور ایران است ، کاملا اشتباه است و این باور که برای شهوت رانی مرزی وجود ندارد و هر چه که حجاب ها کمتر و س ک سی تر شود این غریزه از بین نمی رود بلکه بیشتر  نیز می شود.

متاسفانه یکی از ناهنجاری هایی که در اکثر کشورها وجود دارد، مساله آزار خیابانی دختران و زنان از طریق متلک پرانی به آنهاست. یکی از کشورهایی که در این زمینه آمار بسیار بالایی دارد، آمریکاست. بطوری که کمتر دختر و زنی در این کشور از متلک پراکنی روزانه بی بهره است.


یک نهاد غیر انتفاعی برای بررسی میزان متلک پراکنی زنان و به تصویر کشیدن آن، دست به یک ابتکار جالبی زد. آنها برای این کار از یک زن و مرد استفاده کردند. شوشانا دختر 24 ساله با همراهی شخصی که دوربین مخفی همراه خود داشت، چندین ساعت در مناطق مختلف نیویورک اقدام به قدم زدن کرد تا میزان متلک هایی که روزانه نثار زنان و دختران می شود را به تصویر بکشد.
 

پخش آنلاین در ادامه مطلب ...
 

 

جسد مومیایی فرعون و حقانیت قرآن

  • ۵۵۹
جسد مومیایی فرعون و حقانیت قرآن
کشف پرفسور بوکای دانشمند فرانسوی درباره غرق شدن فرعون در دریا
و مسلمان شدن این دانشمند

 
جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند. 
رئیس این گروه تحقیق و ترمیم حسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه به نام پروفسور موریس بوکای بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود. 
تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر حسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد، باقی مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.
 
حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد وقتی دید نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است و از خود سئوال می کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال ۱۸۹۸ میلادی و تقریبا در حدود ۲۰۰ سال قبل کشف شده است،در حالی که قرآن مسلمانان قبل از ۱۴۰۰ سال پیدا شده است؟! 
لذا بعد از اتمام کار به کشورهای اسلامی سفر کرد و به تحقیق پرداخت تا بالاخرة آیه ۹۲ سوره یونس را برایش خواندند.به این صورت بود که به دین مبین اسلام مشرف شد.
وی حاصل تحقیقات چندین ساله ی خود را در کتابی به نام « مقایسه ای میان: تورات، انجیل، قرآن و علم » ثبت نمود. این کتاب توسّط ذبیح الله دبیر به زبان فارسی ترجمه شده است. این کتاب با عنوان « عهدین، قرآن و علم» نیز معروف است. ترجمه ی دیگری از محمود نورمحمدی نیز برای این کتاب وجود دارد که توسّط انتشارات سایه‌گستر، در سال ۱۳۸۶ منشر شده است.
 
خداوند متعال می فرماید:
« وَ جاوَزْنا بِبَنی‏ إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ (90) آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ (91) فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ»
 
و بنى اسرائیل را از دریا عبور دادیم؛ و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند؛ هنگامى که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودى، جز کسى که بنى اسرائیل به او ایمان آورده‏اند، وجود ندارد؛ و من از مسلمین هستم» (90) الآن؟!! در حالى که قبلاً عصیان کردى، و از مفسدان بودى! (91) پس امروز، بدنت را نجات مى‏دهیم، تا نشانه ای باشی براى آیندگان؛ در حالی که بسیارى از مردم، از آیات ما غافلند » (سوره یونس)
 
 

تعرض و تجاوز به بازیگر زن آمریکایی در فرودگاه + فیلم

  • ۶۸۵
تعرض و تجاوز به بازیگر زن آمریکایی در فرودگاه + فیلم
 

 
سوزی کاستیلو بازیگر زن آمریکایی در حالی که گریه می کرد در مقابل دوربین اعلام کرد که ماموران امنیتی فرودگاه بین‌المللی دالاس، وی را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده‌اند.
 
 
+دانلود فیلم این مصاحبه 11 مگابایت

 
سوزی کاستیلو، بازیگر آمریکایی و دختر شایسته سال 2003 ، هنگامی که در فرودگاه بین‌المللی فورث‌ وورث دالاس از رفتن به داخل دستگاه اسکنر بدن‌نما خودداری کرد، از سوی ماموران امنیتی زن این فرودگاه مورد اذیت و آزار جنسی قرار گرفت. این بازیگر 31 ساله امریکایی در وب‌لاگ شخصی خود نوشت: "باید بگویم که احساس می‌کردم تجاوز چیزی کم اهمیتی است". وی همچنین در یکی از شبکه‌های اجتماعی مجازی (توییتر) مبارزه‌ای را علیه بازرسی بدنی توسط اداره امنیتِ حمل‌و‌نقل آمریکا به راه انداخته است.
این آزار جنسی در فرودگاه در حالی اتفاق افتاده است که انتشار فیلمی دیگر از بازرسی بدنی یک دختر شش ساله آمریکایی در فرودگاه لوئیز آرم‌استرانک شهر نیو اورلئان ایالت لوئیزیانا، توجه جهانیان را به خود جلب کرده بود. به گفته مقامات اداره امنیت حمل‌ونقل امریکا، از زمان نصب دستگاه‌های جدید اسکنر بدن‌نما در فرودگاه‌های این کشور هزاران مورد شکایت به این اداره رسیده است. مقامات اداره امنیت حمل‌ونقل امریکا ادعا می‌کنند، بازرسی بدنی و بازرسی با استفاده از اسکنرهای بدن نما به منظور تامین امنیت مسافران در برابر خطرات احتمالی بمب‌گذاری در خطوط هوایی این کشور انجام می‌شود.

وی در حالی که گریه می کرد در مصاحبه با خبرنگار راشاتودی اینگونه به تشریح قضیه پرداخت: من در حال حاضر در فرودگاه دالاس هستم و بسیار ناراحتم. چرا که برای عبور از بخش امنیت فرودگاه من مسیری رو انتخاب کردم که مسیر منتهی به اسکنرهای بدن نما نبود که مطالب بسیار وحشتناکی در مورد آن‌ها خوانده بودم. من خیلی سفر می‌کنم و برای همین تصمیم گرفتم به دلیل میزان بالای تشعشعات این دستگاه‌ها، مسیری را انتخاب کنم که مجبور نباشم از آن‌ها عبور کنم. با خودم گفتم بهتره که بیشتر از آنچه که در زندگی روزمره هست، در معرض این تشعشعات قرار نگیرم. به همین دلیل مسیری را که به نظر می‌رسید نیازی به عبور از اسکنر ندارد انتخاب کردم و وقتی که به محل مورد نظر رسیدم، مأمورین امنیتی به من گفتند که باید از اسکنر عبور کنم. من گفتم که نمی‌خواهم از این دستگاه رد بشوم و می‌خواهم از همین مسیر عادی عبور کنم و به همین دلیل پشت سر بقیه مردم در صف ایستادم؛ چرا که بقیه مسیرهای بازرسی خالی بود و به نظر می‌رسید کسی علاقه‌ای به عبور از این اسکنرها ندارد.

آن شخص به من گفت که مجبور نیستید از اسکنر رد بشوید، اما در غیر اینصورت باید مورد بازرسی کامل بدنی قرار بگیرید و من پذیرفتم. این دومین بار بود که این اتفاق – بازرسی کامل بدنی – برای من می‌افتاد. یک بار در فرودگاه لس‌آنجلس قبل از اینکه به ریودوژانیرو بروم و دومین مرتبه هم هنگام برگشتن به آمریکا در اینجا. بازرسی بدنی که در اینجا در فرودگاه دالاس انجام شد با آنچه که در فرودگاه لس‌آنجلس بود بسیار تفاوت داشت.

من می دانم که آن مامور فقط وظیفه‌اش را انجام می‌داد، اما هنگام بازرسی مناطق خصوصی بدن من را لمس کرد و دلیل گریه من این است. آن‌ها من را مجبور کردند که خودم انتخاب کنم که مورد تعرض جنسی قرار بگیرم و یا از دستگاهی با اشعه بالا و خطرناک عبور کنم و من نمی‌خواستم وارد این دستگاه بشوم. حالا من اینجا ایستادم و گریه می‌کنم و از این بسیار بسیار ناراحتم که با این که آمریکایی هستم، باید از این دستگاه عبور کنم و واقعا احساس می‌کنم که به من تعرض و بی‌حرمتی شده. من فکر نمی‌کردم با رد نشدن از دستگاه مورد تعرض قرار بگیرم، اما این اتفاق کاملا رخ داد. آن مأمور زن پشت من و دور پستان من و حتی شرمگاه من را لمس کرد. من ماتم زده بود، چون در لوس آنجلس اونجای من را لمس نکردند. مامور فرودگاه دالاس 4 مرتبه اندام خصوصی من را با دست لمس کرد. در بازرسی از روبرو و هم در بازرسی از پشت دستهاشو از پاهام بالا برد و اونجای من را لمس کرد. مگه اونجا مطب پزشک زنان بود؟ نه! او دیوانه بود. در مسیر بازگشت هم باید بپذیرم یا از اون دستگاههای خطرناک اشعه عبور کنم و یا این تجاوز را انتخاب کنم. آیا من خطری برای امنیت آمریکا هستم؟ نه! من فقط یک دختر از امریکایی هستم.

وی در پایان می گوید که پس از درمیان گذاشتن این موضوع با یکی از ناظران TSA – بخش امنیت سفر وزارت امنیت داخلی آمریکا – آن زن وی را برای شکایت از TSA ترغیب می کند. آن مامور ناظر می گوید البته این کار نتیجه ای در برنخواهد داشت و بهتر است ترجیح بدهی که مورد بازرسی قرار بگیری تا با توهین مجدد و برخورد بد مسوولین امنیت فرودگاه مواجه شوی!


آیا انیشتن شیعه شده بود ؟

  • ۶۳۹
آیا انیشتن شیعه شده بود ؟
 



 
 
 
 


+ ماجرای شیعه شدن انیشتین
 

 

 

خبر: متنی که می خوانید گزیده ای از آخرین رساله اینشتین (DIE ERKLA"RUNG دی ارکلرونگ = بیانیه) به ترجمه دکتر عیسی مهدوی است که در پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی منتشر شده است.

پیشگفتار کتاب : در اوائل سال 1382 شمسی (=2003م) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد 1310 ش ) مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه داران شرکت اتومبیل سازی "فورد" در آمریکا و "بنز" در آلمان و "کنکورد" در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گران قیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را با یک عتیقه دار یهودی را به امضاء برسانند. بهای این رساله که تماما به خط خود انیشتین است سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده پرداخت گردید:

BENZ : $ 1/000/000 (به افتخار این که اینشتین آلمانی بود.)
FORD : $ 1/000/000 (به افتخار این که انیشتین در آمریکا می زیست و نیز به افتخار جان . اف. کندی . رئیس جمهور آمریکا ( مقتول 1963 م ) که در این رساله بارها اینشتین از وی نام برده و او را رئیس جمهور آینده آمریکا دانسته است حال آن که در 1954 م ( سال نگارش این اثر ) هنوز 7 سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این از پیشگویی های اینشتین به شمار می رود. نیز شاید سرنخ هایی از معمای حیرت انگیز ترور زنجیره ای خاندان کندی در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟ )

CONCORDE : $500/000 (به افتخار جناب لاوازیه - مقتول 1794 م در انقلاب / یا شورش / فرانسه - و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.)
$ 500/000 : TITANIC (به یاد بود کشته شدگان حادثه کشتی "تایتانیک" انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت 1955م) - کاشف پنیسیلین و از یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله - بخش هایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن می شود.)

شخصیت های اصلی این رساله :
آلبرت اینشتین (فوت مشکوک 1955 م) / الکساندر فلمینگ (فوت 1955م)
آیت الله العظمی سید حسین بروجردی (فوت 1961میلادی) / نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با اینشتین در نگارش این اثر همکاری می کرد (فوت 1962م)
جان . اف . کندی ( مقتول 1963م) / علیرضا پهلوی ( مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در 1954م (= 1333 ش - سال نگارش این رساله)

حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت 1371 ش = 1992م ) که نیلز بور او را به اینشتین معرفی کرده و در آن زمان 22 ساله بود.
سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( 1954 - 1955 و باز 1955م ) و نیز سه تاریخ مرگ (1961 - 1962 - 1963 م ) دقیقاً پشت سر هم واقع شده؟ و چرا نویسنده (اینشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال (1955 م ) مرده اند ؟ و چرا یکی از مترجمین و رابط ها ( ع ... پ ... ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر به نام های بهزاد و نازک در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مرده اند؟

و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا "صندوق امانات سری انگلیس" به بهانه پرهیز از ایجاد "یک رولوشن (= انقلاب خطرناک مذهبی" اجازه تکثیر این اثر علمی مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمی دهد؟

نامه انیشتین به آیت الله بروجردی

 

 

 

سرآغاز متن کتاب و اولین عبارت کتابچه اینشتین/ خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است :

Herzliche Gru"&e von Einstein (هرتسلیش گروسس فن اینشتاین یعنی با صمیمانه ترین سلام ها از اینشتین )

محضر شریف پیشوای جهان اسلام ...جناب سید حسین بروجردی...

پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی را پذیرفته ام که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) از سال 1954 است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.

به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) سال 1946 یعنی حدود 8 سال قبل بود . خوب به یاد دارم که وقتی در 6 آوگوست 1945 آن مرد ناپاک پلید اکتشاف فیزیکی من را - که کشف نیروی نهفته در اتم بود - همچون صاعقه ای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه ای بین المللی به امضاء و تصویب جهانی برسانم.

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع بندی این چهل نامه است، برای خوانندگان گرامی ( بعدی ) نیز می نویسم همانگونه که آقای بروجردی - مقیم شهر قم / در ایران - می دانند : من در آوگوست 1939 طی نامه ای به روزولت - رئیس جمهور وقت آمریکا - او را از پیشرفت آلمان نازی - که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود - در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت آمیز باید ابرقدرتی چون آمریکا - که به نظر من عاقل ترین و خونسردترین ابرقدرت های دنیای فعلی است - سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی - در شکافتن هسته اتم - بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته - یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار - آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود - حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می دهد.

اما وقتی آمریکا آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمی توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز - که آغاز دوره پاپی وی برای مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال 1939 بود - فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که : هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ - حتی با خود نازی های آلمان - استفاده شود.
سپس من نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی - که مقیم نجف بودند - نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن - به نحو ابتدایی - استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می کنم . تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد"

آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود . به حکم چنین بزرگ مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در 6 اوگوست 1945 که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !!

بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می کنم که هر گاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می شود و پیرتر می شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال های 1914 - 1918 در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این 6 سال سیاه جنگ دوم 1939 - 1918 نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!!
گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا سرسخت ترین موجودات جهان است !! ... و در مقیاس های کوچک تر نیز همواره ناکام بوده ام .

هنگامی که ورزش های رزمی از جمله کاراته، جودو و کنگ فو و مانند این چیزها از شرق وحشی بی تمدن و خرچنگ خوار - یعنی چین و ژاپن و کره - به وسیله اروپا و آمریکا آمد من از جمله مخالفان این گونه ورزش ها بودم و تأکید می کردم که چنین آداب و رسول وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج می دهد ... ولی همه مانند دیوار گچی به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (آقای بروجردی) برای من در جواب نامه 25 مرقوم فرموده اید " در اسلام ... حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان غیر مجاز و ممنوع است "

آری ! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر می آورد حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!! و اکنون ای جناب بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در 1952 در پی مرگ (وایتسمن) - رئیس جمهور وقت اسرائیل- هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که آیا ریاست جمهوری اسرائیل را که رسماً و علناً به من پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند بپذیرم؟ در جواب نامه 32 فرمودید: انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید" لذا من نیز به بهانه اشتغالات علمی این پیشنهاد را رد کردم.