شرح مستند
«متولد اورشلیم» با صحبت از جشن «پوریم» آغاز شد. تا ذهن مخاطبان خود را به مساله دشمنی قدیمی ایرانیان و یهودیان توجه دهد. بلکه گریزی باشد به دشمنی امروزی کشور ایران با رژیم صهیونسیتی اسرائیل. مسألهای که در این چند سال از زبان نخست وزیر رژیم اسرائیل و رئیس جمهور آمریکا بارها بیان و در رسانههای داخلی و خارجی بازتاب قابل توجهای داشته است.
بعد از آن مستند به زندگی آقای دلاوری بعد از زمان انقلاب، روز قدس و دشمنی با اسرائیل پرداخته و از خصومت دیرینه کشور و مردمش با اسرائیل صحبت میکند. در ادامه روند مستند در جهت پاسخگویی به این سوال است که چرا مردم ایران و اسرائیل با یکدیگر دشمنی دارند یا به عبارتی پدر کشتگی دارند. در این مستند یهودیان اسرائیل با عنوان یهودیان صهیونیسم معرفی میشوند.
نکتهای که مخاطبان باید در وحله اول به آن توجه کنند آن است که تا مستند به پایان نرسیده، نباید درباره آن زود قضاوت شود. نکته دوم درباره ادامه دار بودن این مستند است که منجر به وارد نبودن برخی از نقدها و یا جبران آن موارد در شمارههای بعدی است.
در این مستند با افراد مختلفی مثل یک خاخام یا روحانی یهودی، خواننده، استاد دانشگاه که رشتهاش زبانشناسی ایرانی است، یک خبرنگار که قبلاً در اسرائیل سرباز بوده مصاحبه شده. در ضمن آن نیز به دو موضوع مهم مرتبط با بحث یعنی «جشن پوریم» و «هولوکاست» یا اردوگاههای کار نیز پرداخته است. اما بحث تا حدودی نیمه کاره میماند که به احتمال زیاد در شمارههای بعدی مستند به آن پرداخته خواهد شد.
مصاحبه شونده اولی «تامار» است که در ارتباط با ایرانیان بسیار محتاط بوده و علت آن را خطر سپاه پاسداران برای خودش اعلام میکند. نفر دوم یک خاخام یهودی به نام «آمنون» است. آقای دلاوری در صحبت اولیه خود درباره مناسک و آداب و رسوم آنان سوالهایی را مطرح و بعد موضوع برتری طلبی یهودیان را مورد سوال قرار میدهد. آمنون در پاسخ یهودیت را یک موهبت عنوان کرده و برتری و برگزیدگی یهودیان را به عنوان برگزیدگی در اجرای فرامین الهی تفسیر میکند. در پایان نیز میگوید دیگران هم میتوانند یهودی بودن را انتخاب کنند.
جالب است که حرفهای این خاخام یهودی و «کنعان»، فرد آخری که با او در این مستند مصاحبه میشود کاملاً تناقض دارد. با این که هر دو از اسرائیل و صهیونیسم هستند. البته این امر را نباید از نظر دور داشت که کنعان یک صهیونیست لائیک و خداناباور است و آمنون یک صهیونیست روحانی. همین نکته به ظاهر کوچک در این مستند به ما میگوید که صهیونیسم یک مذهب و سلوک دینی نبوده و تعابیر مختلفی از آن وجود دارد.
نفر سوم «عاصف» است. وقتی از او درباره صهیونیست بودنش سوال شد، او از حق داشتن کشور برای یهودیان و پیوند عاطفی و تاریخی یهودیان و سرزمین اسرائیل صحبت کرد. زمانی که از تجاوز یهودیان به فلسطین سوال شد او به شدت عصبی شد و بحث هولوکاست و جنگ جهانی دوم را بازگو و آن را دلیل حضور یهودیان در اسرائیل میدانست. در همین هنگام آقای دلاوری در پاسخ میگوید: ولی این دلیل نمیشود که یهودیان کشور خودشان را در درون کشور دیگری بنا کنند. عاصف نیز همچون سایر افراد مصاحبه شونده در این مستند اشغالگری و ظلم یهودیان را نادرست دانست ولی همچون سایر دوستان صهیونیستش در این مستند حق کشور داشتن یهودیان و موجودیت اسرائیل را تأیید کرد.
نفر چهارم «اِسوتا کُندیش» یک خواننده زن یهودی است که از گفتار و رفتار او کاملاً مشخص است که انسانی صلح طلب بوده ولی در عین حال قائل به حق داشتن سرزمین برای یهودیان است. با این حال او رفتار هم کیشان خود را نمیپسندد و اظهار تأسف میکند.
«کنعان» به عنوان آخرین فرد صهیونیست مستند که با او مصاحبه شده، جدا از این که یهودیت را دینی تبلیغی نمیداند، کاملاً رفتار یهودیان در اسرائیل را موجه دانسته و معتقد است که آنچه حرف تعیین کننده در این دنیا را میزند «زور» و «قدرت» است. حتی وقتی آقای دلاوری از او میپرسد که آیا میتواند کسی را بکشد، خیلی راحت میگوید بله، اگر لازم باشد این کار را میکند. جالب است که این حرف را در کمال خونسردی میزند به شکلی که حتی آقای دلاوری هم از این حرف تعجب میکند.
از دیگر نکات جالب و زیبای این مستند گره زدن مسأله اردوگاههای کار یا واقعه هلوکاست به اردوگاه صبرا و شتیلا فلسطینیان بود. به عبارتی این دو اتفاق را با هم مقایسه کرد.
نقد فرم مستند
نقاط قوت:
مستند با توجه به این که از نظر کات، پلانها و سکانسها با هم در یک توازن بودند، ریتم نسبتاً خوبی داشت. این امر باعث میشد تا مخاطب خسته نشده و مجبور نباشد یک پلان را به مدت طولانی تماشا کند.
نقاط ضعف:
از جهت تصویر برداری بخشی از سکانسها بر روی دست گرفته شده که در این حالت ما شاهد قاب بندی خاصی برای جذابیت بیشتر مستند نیستیم. تقریباً میتوانیم بگوییم خیلی عادی بوده و توقع نماهای جذاب تری داشتیم. حتی از لحاظ جلوههای بصری در تدوین کار نیز میتوان از جلوههای ویژه قشنگتری استفاده کرد.
اگر بخواهیم از لحاظ فرمی دقت کنیم امکان این بود که در انتخاب زاویه دوربین، نوع اندازه نما و نوع قاب بندی، بشتر دقت شود و از این طریق بتوانیم فضا را برای مخاطب جذابتر و قشنگتر کنیم.
از دیگر نقاط ضعف مستند «متولد اورشلیم» عدم نورپردازی درست برای مصاحبه گیرنده بود. شاید هم بتوان گفت که هیچ نورپردازی خاصی نداشت. حتی در یکی از صحنهها بکگراند کار «ساچوره» یا سوخته بود چرا که هیچ نور پردازی نشده بود. همچین جدای از نورپردازی، امکان بکگراند بهتری از نظر جلوههای بصری برای فضای مصاحبه وجود داشت.
مسأله بعدی درباره نوع تصویر برداری درون ماشین است که اگر با تجهیزات مناسبتری این کار صورت میگرفت، تصاویر بهتری داشته باشیم.
از طرف دیگر میتوان گفت که مستند یک کار رئال و واقعی بوده و طبیعتاً وقتی موضوع آن نیز رئال باشد ما نیازمند درام هستیم. اما ما در این کار شاهد درام نبودیم. چرا که هیچ چالش یا اوج و فرودی در این مستند نیست. در واقع کارگردان میتوانست با استفاده از نوع موسیقی و استفاده از تصاویر آرشیوی بیشتر این درام را ایجاد کند.
یعنی ما میتوانستیم از تصاویر آرشیوی بیشتری در مستند استفاده کنیم تا از این طریق هم ریتم مستند بالاتر برود و هم از نظر جلوه بصری جذابتر و هم زمان پلانها کمتر میشد. نقطه قوتی که باعث جلب مخاطب به مستند میشود ریتم بالاست. اگر ما در این مستند ریتم بالاتری میداشتیم یقیناً جذابیت بیشتری داشتیم.
در واقع با موسیقیهای بهتری که دارای اوج و فرود لازم بودند میتوان آن حس و حالت غم یا اضطراب و استرس را راحتتر به مخاطب منتقل کرد. در این صورت دیگر نیاز نبود از مصاحبه گیرنده یا همان آقای دلاوری «اکت» یا بازی بیشتری بگیریم.
از طرف دیگر آقای دلاوری میتوانست با سوالاتی با چلنج بیشتر، طرف مقابل را با چالش بیشتری مواجه کند و بازی بیشتری از آنها بگیرد.
البته در زمینه نوع تصویر برداری این امر را باید در نظر گرفت که ممکن است شرایط لازم و یا امکانات لازم برای آن صحنه یا موقعیت به نحو وافی و کامل محیا نباشد. بنابراین نقدهای مطرح شده از اهمیت و خوبی کاری چیزی کم نمیکند.
همچنین آقای دلاوری میتوانست به عنوان فرم اجرا و مصاحبه کننده، حرکات بدنی و چهره بهتر و جذابتری داشته باشد. به این بیان که حرفهای زده شده و اتفاقهای رخ داده را با رفتار و فرم بدنش راحتر به مخاطب انتقال دهد. به عبارتی اگر آقای دلاوری میتوانست فرم ممیک صورت خود یعنی نوع بازی با گونهها را با فضا هماهنگتر کند، در انتقال حس آن فضا به مخاطب قویتر عمل میکرد.
در تئاتر میگویند اگر میخواهی حسی را به مخاطب منتقل کنی باید با دست و بدنت علاوه بر زبان نیزصحبت کنی. آقای دلاوری با زبان به خوبی سعی میکرد که حس خود را القا کند ولی با فرم بدن و دستش آن گونه که باید موفق نبود.
نقد محتوایی
«متولد اورشلیم» اثری بدیع و نوع است که اطلاعات خوب و جالبی از فضای فکری مردم اسرائیل و کسانی که قائل به صهیونیسم هستند به مردم ایران و مخاطب میدهد. اما این مستند چندین اشکال عمده دارد.
اول این که در این مستند چندین گزاره و سوژه متفاوت مثل «صهیونیسم»، «جشن پوریم»، «هولوکاست یا اردوگاههای کار» و «ماهیت اسرائیل» مطرح شده که هر یک به تنهایی قابلیت ساخت یک مستند را دارند. چرا که هر یک از موضوعات، دارای ابعاد و نظرگاههای متفاوتی هستند.
دوم آنکه در ابتدای مستند هیچ تعرف دقیقی از صهیونیسم ارائه نشد و چنین به مخاطب القا شد که صهیونیسم در اسرائیل خلاصه شده، در حالی که اسرائیل وجه سیاسی صهیونسم است. به عبارتی صهیونیسم یک جریان است که محدود به یهودیان نیست. به طور مثال خاندان راکفلرها یهودی نیستند اما با خاندان یهودیان زرسالار صهیونیسم پیوندی تنگاتنگ دارند.
مسأله سوم جشن پوریم است. در این مستند هیچ اشارهای به ماهیت این مراسم نشد، این که این جشن یک مراسم ملی است مثل عید نوروز ما و یا تنها یک مراسم مذهبی است؟ نکته دیگری که درباره عید پوریم باید بیان شود آن است که به علت تاریخی بودن بحث عدهای از محققان در اصل وقوع چنین حادثهای و عدهای در حدود و وسعت آن نقدهایی دارند. به همین دلیل جا داشت حداقل در این مستند به این مطالب اشاره میشد و به اطلاعات سطی و پیش فرضهای مخاطب اکتفا نمیکردند.
مسأله بعدی که همچون پوریم قابل مناقشه است، هولوکاست بود. متاسفانه این مورد اگرچه در دورهای در داخل کشور جنبه سیاسی پیدا کرد ولی به تنهایی جای نقد و گفتمان فراوانی دارد. متاسفانه روند مستند به شکلی بود که هولوکاست را تایید کرد و در ضمن آن تنها اشارهای به گفتار برخی پژوهشگران شد. اگرچه در نهایت این مظلوم نمایی در مقابل عملکرد یهودیان در صبرا و شتیلا قرار گرفت.
اشکال پنجمی که به این مستند وارد است، عدم پرداختن درست به مسأله دشمنی ایران و اسرائیل و پاسخ دادن به این سوالات که این دشمنی وجه مذهبی دارد یا ملی؟ یا این که این دشمنی مختص ایران است یا سایر کشورها یا مردم جهان نیز چنین موضعی دارند.
نکته پایانی که باید در این مستند به آن توجه میشد، مصاحبه با خاخام یهودی بود. در یهودیت نیز همچون اسلام و سایر ادیان فرقهها و مذاهب گوناگونی وجو دارد. طبیعتاً عقاید متفاوتی هم خواهند داشت. اما این مصاحبه با خاخام یهودی در این مستند به شکلی است که گویی او نمایندهای از تمام مذاهب یهودی است. به شکلی که گویی عقاید تمام یهودیان اسرائیل یا صهیونیستهای مذهبی چنین است. چرا که حرفهایی که این خاخام یهودی درباره نژاد برتر و اینکه این دین قابل انتخاب کردن است کاملاً اختلافی است.
البته طبق نظر کارگردان مستند جای حرف علمی نیست اما باید خواطر نشان کرد که پرداختن به موضوع فلسطین و رژیم اسرائیل، از آنجایی که دارای ابعاد مذهبی، ملی و اخلاقی یا انسانی و یا حقوق بشری است جای تأمل و کار بیشتری دارد.