دختر رقاصه و خواننده ای که مسلمان شد!!
شاید برای کسانی که شغلشان کارمند، مدیر، فروشنده، پزشک و یا منشی است، با حجاب شدن زیاد تاثیری در موفقیت و یا از دست دادن کارشان نداشته باشد، اینجا نشد جای دیگر، اما برای کسی که از قِبَل زیبایی اش و عرضه رایگان آن به دیگران، نان می خورد و روزگار می گذارند، قصه، قصه دیگری است. یک هنرپیشه جذاب ، یک مدل زیبا ،کسی که شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن «گروه رقص و موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید، کار و شغل و درآمد و محبوبیت و شهرت و خلاصه فکر می کنم تمام زندگی خود را رها می کند و با حجاب می شود.
«ماشا الیلیکینا» نام مشهوری در روسیه و مناطق روسیزبان، البته تا دو سال پیش بود، او راه زندگی خود را تغییر داد و اینک مشغول تدریس زبان است
ماشا الیلیکینا در سال ۱۹۸۳ میلادی در شهر مسکو به دنیا آمد. او پس از به دست آوردن جایزه نفر اول« زیباترین های روسیه» در سال ۲۰۰۱، به شهرت رسید.
ماشا که در رشته گیتار از مدرسه موسیقی فارغ التحصیل شده بود، سال بعد به عضویت گروه رقص و موسیقی فابریک درآمد.
وی سپس در دانشگاه ایالتی ادبیات مسکو به ادامه تحصیل پرداخت. شهرت الیلیکینا در آن زمان به حدی رسیده بود که مجله ماکسیم( پرفروش ترین مجله مردان در روسیه و از پرفروش ترین مجلات در انگلستان) ، تصویری از او بر روی جلد خود چاپ کرد. همچنین مجلات دیگر نیز به چاپ تصاویری از وی پرداختند.
در سال ۲۰۰۷، طبق گفته خودش، یکی از دوستان وی که در شهر دیگری زندگی می کرده است، به حالت کما می رود. ماشا وقتی می بیند کاری از دستش بر نمیآید، مشغول مناجات شده و برای سلامتی دوست خود دعا می کند. فردای آن روز، دوستش که از حالت کما بیرون آمده بود با وی تماس گرفته و می گوید که: دیروز وقتی در حالت کما بودم تو را دیدم که به من خیلی کمک کردی.
آن طور که خود ماشا می گوید، این اولین باری بود که از خدا چیزی می خواست. همین امر سبب تغییر گرایش های دینی او و گرویدن به اسلام می شود.
ماشا که به پنج زبان اروپایی از جمله سوئدی، فرانسوی و انگلستان تسلط دارد، هم اکنون به تدریس زبان در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش زبان روسیه مشغول است.
این خواننده و مدل سابق روس می گوید: حتی به ذهنم خطور هم نمی کرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گوارا ترین آب، یعنی آب زمزم بنوشم.
امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلا چه بودم و حالا چه هستم من اکنون با حیات واقعی آشنا شده ام.
اکنون دیگر موفقیت ها و درآمد سابق، آن جلوه ها را برایم ندارد و برایم بی ارزش و منفور هستند.
او پس از محجبه شدن دیگر جلوی دوربین ها ظاهر نمیشود و با رسانهها مصاحبه نمیکند.
مصاحبه رسمی با ماشا الیلیکینا :
آنچه در پی میآید مصاحبه سایت روسی Islam.ru با این هنرمند مسلمان شده است:
•چطور شد که تمام موفقیتها و درخششهای خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟
ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.
• در زمانی که یک خواننده بودی آیا فکر میکردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟
ماشا: نه؛ حتی به ذهنم خطور هم نمیکرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب، یعنی آب زمزم بنوشم.
• آیا راهی که برای مسلمانشدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟
ماشا: من دو سال است که مسلمان شدهام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیکترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمیدانستم که چطور میتوانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم.
روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را میدیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!»، من در آن لحظه بسیار گریستم؛ زیرا برای اولین بار در زندگیام بود که چیزی از خدا میخواستم.
• در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟
ماشا: من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس میکنم. ضمناً برخی از نتهای مجاز شرعی را نیز مینویسم.
• آیا موسیقی هم گوش میدهی؟
ماشا: بله؛ آثار «گروه ریحان»، «گروه سامی یوسف» و «گروه کت استیونس» ( که پس از اسلام آوردن نام خود را «یوسف اسلام» گذاشت) را گوش میکنم.
• آیا چیزی از قرآن هم آموختهای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟
ماشا: در ابتدا فکر میکردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد. اما آن را شروع کردهام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر میکنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد.
• چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟
ماشا: اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکمترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادتبخش است.
• از اینکه مسلمان شدهای چه احسای داری؟
ماشا: احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شدهام، پس خوشبختم.
• و چه تفاوتی با قبل داری؟
ماشا: ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسانها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.
• آیا گاهی به موفقیتها و درآمد سابق خود فکر نمیکنی؟ حسرت آن دوران را نمیخوری؟!
ماشا: آن جلوهها، پس از مسلمان شدن، برایم بیارزش و منفور هستند.
• از اینکه آشکارا خود را مسلمان معرفی میکنی هراس نداری؟
ماشا: نه نمیترسم. برعکس، تکلیف و وظیفه خود میدانم که دیگران را از راه گمراهی بازدارم و به عنوان الگویی برای آنها باشم.
• از اینکه عکسهای سابقت در اینترنت هست ناراحت نیستی؟
ماشا: من خودم دوست ندارم به این عکسها نگاه کنم. اما اشکال ندارد که مردم آنها را ببینند تا برایشان عبرت شود و بدانند که انسان میتواند تولد دیگری داشته باشد و از نو به دنیا بیاید. انسان میتواند توبه کند و با انجام کارهای خوب، تمام سیاهیهای گذشتهاش را پاک کند، ان شاء الله.
• اینک چه چیزی از «اسلام» میتوانی به دیگران بگویی؟
ماشا: اسلام میگوید: «اگر نمیتوانی راجع به خدا بیندیشی حداقل سعی کن از قید خودت رهایی یابی و پلیدیهای نفست را مهار کنی؛ رذایلی مانند خودپسندی، تکبر، حسد، ظلم، دروغ، خودستایی و خودنمایی». اگر کسی میخواهد به سوی اسلام گام بردارد فقط باید اندیشه کند و از فطرت خود مدد بگیرد.
• چه پیامی برای مسلمانان داری؟
ماشا: آرزو میکنم که کارهای نیک و عبادات برادران و خواهران دینی من مورد قبول خداوند متعال قرار بگیرد و رحمت خدا بر خانههای آنان ببارد.
• و برای غیر مسلمانان؟
ماشا: امیدوارم کسانی که هنوز به دین اسلام مشرف نشدهاند لحظهای به خود بیایند و فارغ از انبوه اطلاعات پوچ و بیهودهای که چشم و گوش مردم این عصر را فرا گرفته است کمی اندیشه کنند.
حکایت مسلمان شدن مریم فرانسوا انگلیسی بازیگر و سارا بوکر مانکن آمریکایی در ادامه مطلب ...
مریم فرانسوا کراح :
مریم فرانسوا کراح که به امیلی فرانسوا نیز مشهور است، بازیگر انگلیسی است که در سال 1983 متولد شد و در سال 2003 و در سن 21 سالگی مسلمان شد. در سال 1990 ، یعنی در سن 7 سالگی به خاطر ظاهر زیبایش در فیلم "در حس و حساسیت"، نقش ایفا کرد اما هم اکنون نماینده دانشگاه اسلامی آکسفورد است و با حجاب اسلامی در برنامه های مختلف تلویزیونی که درباره جایگاه زنان مسلمان در جامعه است، آشکار می شود.
این چند مستند زیر هم خیلی جالبه حتما ببینید
اندکی در مورد مسلمان شدن او:
این بازیگر انگلیسی تازه مسلمان، علت گرویدن خود به دین اسلام را درخشش عدالت اجتماعی در دین اسلام می داند.او در این باره می گوید: "فهمیدم که در راهی که به سوی اسلام برگزیدم عدالت اجتماعی در شخصیت مسلمانان پایه گذاری شده و نیروی عظیم این عدالت نیز جزوی از وجود من شد."
مریم فرانسوا کراح در یک برنامه تلویزیونی که از شبکه فاکس نیوز پخش شد گفت: عوامل بسیاری باعث شد تا این تغییر را در خود ایجاد کنم و یکی از آنها کشش من به مطالعه زندگی پیامبر اکرم (ص) حضرت محمد (ص) بود و باور دارم او یکی از مظاهر درک نشدنی تاریخ است.
وی ادامه داد: از طریق مطالعه تفکرات رسول خدا (ص) دریافتم که ایشان مظهر عدالت و برابری در میان جامعه مسلمانان بوده اند. خداوند عدالت را دوست دارد و همه مسلمانان اعمالشان را بایستی به سمت احترام به عدالت محوریت بخشند.
وی در اشاره به برخی از احکام و دستورات اسلام اشاره کرد: در بخشش کسی که به توی بدی کرده، معلق شدن به کسی که تو را ترک کرد و نیکی طلب کردن برای کسی که برای تو بدی خواستی و گفتن حقیقیت حتی اگر به ضرر تو باشد از جمله نکات برجسته اسلام است.
سارا بوکر :
سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.
به گزارش سایت تازه مسلمانان او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در “گران شهرها”. در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی “زندگی پر زرق و برق” هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم.
براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی “با کلاس” برای خود فراهم کنم
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در “جذابیت زنانگی ام” پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.
به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور “جنگ صلیبی جدید” بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در “چادر”، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.
یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.
سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان “فعال” باشد، نبود.
من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار “شیک” سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.
من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.
من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. به نظر او حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام “عبا” که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.
هیچ چیز مرا از تعویض بیکینی ام در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.
به شما زنانی که مفاهیم زشت کلیشه ای علیه حجاب فروتنانه اسلامی را می پذیرید، می گویم که: شما نمی دانید که چه چیزی را دارید از دست می دهید.
« از این نمونه ها بسیار زیاد وجود دارد »